پرسش‌ها و پاسخ‌ها درباره منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر پرسش‌های مردم درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و پاسخ آن‌ها

پرسش‌ها و پاسخ‌ها درباره منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر پرسش‌های مردم درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و پاسخ آن‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه به انتشار پرسش‌های مردم درباره‌ی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و کتاب بازگشت به اسلام و پاسخ آن‌ها از دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خواهیم پرداخت.

لطفا پرسش شماره 243 عقاید با موضوع «شناخت خداوند؛ صفات خداوند و افعال او» ثبت شده توسط «عمر» در تاریخ 2 آبان 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

خدا ایمان شما را باز هم با قوّت کند. یک سوال دارم اگر سوال من بی معنی باشد بخشش زیاد برادران اسلامی! آیا چهره‌ی خدا را حبیب خدا باری دیده است؟

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

خداوند جسم نیست و صورت جسمانی ندارد تا با چشم جسمانی دیده شود؛ زیرا جسم پدیده‌ای قابل تجزیه و ترکیب و دارای جرم و وزن است که در چهار فاز جامد، مایع، گاز و پلاسما نمود می‌یابد و به اندازه‌ی طول، عرض و عمق خود فضایی را پر و پیرامون آن را خالی می‌کند و قهراً حرکت، دگرگونی و فنا می‌پذیرد، در حالی که خداوند خالق جسم است و تبعاً از همه‌ی خصوصیّات و محدودیّت‌های آن منزّه است؛ چنانکه فرموده است: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ» (شوری/ 11)؛ «چیزی چون مانند اویی نیست» و با این وصف، دیدن او با چشم جسمانی امکان ندارد؛ چنانکه فرموده است: «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» (أنعام/ 103)؛ «چشم‌ها او را درک نمی‌کنند و او چشم‌ها را درک می‌کند و او لطیف آگاه است»؛ زیرا چشم جسمانی تنها قادر به دیدن اجسامی است که با آن سنخیّت و تناسب دارند و خداوند نه جسم است و نه با چشم جسمانی سنخیّت و تناسب دارد و با این وصف، دیدن او با چشم جسمانی امکان‌پذیر نیست؛ چنانکه فرموده است: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْکَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِی وَلَٰکِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی ۚ فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ مُوسَىٰ صَعِقًا ۚ فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ» (أعراف/ 143)؛ «و چون موسی برای میقات ما آمد و پروردگارش با او تکلّم کرد گفت: پروردگارا! خودت را به من نشان بده تا به تو نظر کنم، فرمود: هرگز من را نخواهی دید، ولی به کوه نظر کن، پس اگر در جای خود پایدار ماند من را خواهی دید! پس چون پروردگارش برای کوه تجلّی کرد، آن را هموار ساخت و موسی بی‌هوش افتاد، پس چون به هوش آمد گفت: منزّهی! به سویت توبه می‌کنم و من نخستین مؤمنان هستم» و روشن است که «لَنْ تَرَانِی»؛ «هرگز من را نخواهی دید» نفی ابدی است و با اطلاق خود دنیا و آخرت را شامل می‌شود. وانگهی دیدن خداوند در دنیا یا آخرت، به معنای احاطه‌ی علمی به اوست؛ زیرا احاطه‌ی علمی به چیزی از دو طریق تعقّل و حسّ حاصل می‌شود و حسّ از پنج طریق بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی و بساوایی (لامسه) انجام می‌شود و با این وصف، چیزی که در دنیا یا آخرت دیده یا شنیده یا چشیده یا بوییده یا لمس می‌شود، به احاطه‌ی علمی در می‌آید، در حالی که احاطه‌ی علمی به خداوند محال است؛ چنانکه فرموده است: «وَلَا یُحِیطُونَ بِهِ عِلْمًا» (طه/ 110)؛ «و به او احاطه‌ی علمی نمی‌یابند»! از اینجا دانسته می‌شود که دیدن خداوند -نه در دنیا و نه در آخرت- ممکن نیست و روایاتی که آن را در آخرت ممکن می‌دانند، بر خلاف عمومات و محکمات قرآن و بر خلاف عقل سلیم هستند و به دستور حاکمان ظالمی مانند متوکّل عبّاسی (د.247ق) در قرن سوم رواج یافته‌اند (نگاه کنید به: خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج10، ص68؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج17، ص13)، بلکه مانند اسرائیلیّات خاستگاهی یهودی دارند؛ زیرا انتظار دیدن خداوند با چشم جسمانی، انتظار گروهی از یهودیان بوده که خداوند آنان را به سبب آن هلاک کرده؛ چنانکه فرموده است: «یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَابًا مِنَ السَّمَاءِ ۚ فَقَدْ سَأَلُوا مُوسَىٰ أَکْبَرَ مِنْ ذَٰلِکَ فَقَالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ ۚ» (نساء/ 153)؛ «اهل کتاب از تو می‌خواهند که برای آنان کتابی از آسمان فرود آوری، هرآینه از موسی چیزی بزرگ‌تر از این خواستند، پس گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده، پس صاعقه آنان را به سبب ظلمشان گرفت» و خطاب به آنان فرموده است: «وَإِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَىٰ لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّىٰ نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» (بقره/ 55)؛ «و هنگامی که گفتید: ای موسی! هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم تا آن گاه که خدا را آشکارا ببینیم، پس صاعقه شما را گرفت در حالی که نگاه می‌کردید»! این در حالی است که اگر دیدن خداوند با چشم جسمانی در آخرت ممکن و مطلوب بود، مطالبه‌ی آن در دنیا مستحقّ چنین مجازاتی نبود! از این روست که حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی می‌فرماید:

«أَلا یَخافُ ٱلَّذِینَ یُرِیدُونَ رُؤْیَةَ ٱللّهِ کَرُؤْیَةِ ٱلْقَمَرِ لَیْلَةَ ٱلْبَدْرِ أَن یَأخُذَهُمْ ما أَخَذَ سُفَهاءَ بَنِی إِسْرائیلَ؟! قالُوا أَرِنَا اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ»؛ «آیا کسانی که می‌خواهند خدا را مانند ماه شب چهاردهم ببینند نمی‌ترسند که آنان را چیزی بگیرد که سفهاء بنی اسرائیل را گرفت؟! گفتند: خدا را آشکارا به ما نشان بده، پس صاعقه آنان را گرفت»!

بلکه چنین انتظاری در نظر آن جناب، مانند انتظار کافران، مستکبران، طغیان‌گران و مجرمان است؛ چنانکه خداوند درباره‌ی آنان فرموده است: «وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا ۗ لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا کَبِیرًا ۝ یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَىٰ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا» (فرقان/ 21 و 22)؛ «و کسانی که امیدی به لقاء ما ندارند می‌گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند یا پروردگارمان را نمی‌بینیم؟! به راستی که در خودهاشان استکبار ورزیدند و طغیانی بزرگ کردند! روزی که فرشتگان را می‌بینند در آن روز بشارتی برای مجرمان نیست و می‌گویند: (ما را از عذاب) دور دارید و باز دارید» و این چیزی است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت:

«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ یَرَوْنَ رَبَّهُمْ یَوْمَ ٱلْقِیامَةِ کَما یَرَوْنَ ٱلْقَمَرَ فی ٱلسَّماءِ! قالَ: لا یَزْعُمُونَ إِلّا کَما زَعَمَ ٱلَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَنْزَلَ ٱللّهُ تَکْذِیبَهُمْ فی ٱلْقُرآنِ فَقالَ: <لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ>! قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ <لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ> قَبْلَ یَوْمِ ٱلْقِیامَةِ! قالَ: کَذَبُوا! لَوْ أَرادَ ٱللّهُ ذٰلِکَ لَقالَهُ! أَما بَلَغَهُمْ قَوْلُهُ تَعالیٰ: <وَقَالَ الَّذِینَ لَا یَرْجُونَ لِقَاءَنَا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا الْمَلَائِکَةُ أَوْ نَرَىٰ رَبَّنَا ۗ لَقَدِ اسْتَکْبَرُوا فِی أَنْفُسِهِمْ وَعَتَوْا عُتُوًّا کَبِیرًا ۝ یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ لَا بُشْرَىٰ یَوْمَئِذٍ لِلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْرًا مَحْجُورًا>؟! فَیَقُولُ: <یَوْمَ یَرَوْنَ الْمَلَائِکَةَ> وَ لا یَقُولُ: <یَرَوْنَ رَبَّهُمْ> وَ إِنَّما سَأَلُوا رُؤْیَتَهُ فَلَوْ کانُوا یَرَوْنَهُ یَوْمَ ٱلْقِیامَةِ لَقالَ: <یَوْمَ یَرَوْنَ رَبَّهُمْ>! قُلْتُ: إِنَّهُمْ أَکْثَرُ شَیْءٍ جَدَلاً یَقُولُونَ إِنَّما یَراهُ ٱلْمُؤْمِنُونَ! قالَ: إِذاً یَرَوْنَهُ بِقُلُوبِهِمْ  وَ لا یَرَوْنَهُ بِأَبْصارِهِمْ! قُلْتُ: لِماذا؟! قالَ: لِقَوْلِ ٱللّهِ تَعالیٰ: <فَإِنَّهَا لَا تَعْمَى الْأَبْصَارُ وَلَٰکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ>! فَلَوْ کانَ شَیْئاً یَراهُ ٱلْمُؤْمِنُونَ بِأَبْصارِهِمْ لَرآهُ ٱلْکافِرُونَ بِأَبْصارِهِمْ لِأَنَّها لا تَعْمیٰ أَبْصارُهُمْ وَلَٰکِنْ تَعْمیٰ قُلُوبُهُمُ الَّتِی فِی صُدُورِهِمْ! قُلْتُ: أَلَیْسَ ٱللّهُ تَعالیٰ یَقُولُ: <کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ>؟ فَلَعَلَّهُمْ لا یَرَوْنَهُ بِأَبْصارِهِمْ لِأَنَّهُمْ مَحْجُوبُونَ عَنْهُ! قالَ: ٱقْرَأ ما یَقُولُ قَبْلَ هٰذا! فَقَرَأتُ: <کَلَّا ۖ بَلْ ۜ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ>! قالَ: فَلا یَرَوْنَهُ بِقُلُوبِهِمْ إِذْ رَانَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَحُجِبُوا عَنْهُ بِرَیْنِ ٱلْقُلُوبِ! قُلْتُ: هٰذا وَاللّهِ ٱلْحِکْمَةُ وَ فَصْلُ ٱلْخِطابِ»؛ «به جناب منصور گفتم: آن‌ها می‌پندارند که پروردگارشان را در روز قیامت می‌بینند همان گونه که ماه را در آسمان می‌بینند! فرمود: نمی‌پندارند مگر همان گونه که کسانی پیش از آن‌ها می‌پنداشتند، پس خداوند تکذیب آن‌ها را در قرآن نازل کرد، پس فرمود: <چشم‌ها او را درک نمی‌کنند و او چشم‌ها را درک می‌کند و او لطیف آگاه است> (أنعام/ 103)! گفتم: آن‌ها می‌گویند <چشم‌ها او را درک نمی‌کنند> پیش از روز قیامت! فرمود: دروغ می‌گویند! اگر خداوند این را اراده کرده بود آن را می‌فرمود! آیا سخن او به آن‌ها نرسیده است که می‌فرماید: <و کسانی که امیدی به لقاء ما ندارند می‌گویند: چرا فرشتگان بر ما نازل نشدند یا پروردگارمان را نمی‌بینیم؟! به راستی که در خودهاشان استکبار ورزیدند و طغیانی بزرگ کردند! روزی که فرشتگان را می‌بینند در آن روز بشارتی برای مجرمان نیست و می‌گویند: (ما را از عذاب) دور دارید و باز دارید> (فرقان/ 21 و 22)؟! پس می‌فرماید: <روزی که فرشتگان را می‌بینند> و نمی‌فرماید: <پروردگارشان را می‌بینند>، در حالی که آن‌ها دیدن او را خواستند، پس اگر او را در روز قیامت می‌دیدند می‌فرمود: <روزی که پروردگارشان را می‌بینند>! گفتم: آن‌ها بیش از هر کسی جدال می‌کنند، می‌گویند که تنها مؤمنان او را می‌بینند! فرمود: در این صورت او را با دل‌های خود می‌بینند و با چشم‌های خود نمی‌بینند! گفتم: چرا؟! فرمود: به خاطر سخن خداوند که می‌فرماید: <بی‌گمان چشم‌ها کور نیست، بل دل‌هایی که در سینه‌هاست کور است> (حج/ 46)! پس اگر چیزی بود که مؤمنان آن را با چشم‌های خود می‌دیدند، بی‌گمان کافران نیز آن را با چشم‌های خود می‌دیدند؛ چراکه چشم‌های آن‌ها کور نیست، بل دل‌های آن‌ها که در سینه‌هاشان است کور است! گفتم: آیا نه این است که خداوند می‌فرماید: <چنین نیست، هرآینه آن‌ها در آن روز از پروردگارشان در حجابند> (مطفّفین/ 15)؟ پس شاید (کافران) به این خاطر او را با چشم‌های خود نمی‌بینند که از او در حجابند! فرمود: چیزی که پیش از این می‌فرماید را بخوان! پس خواندم: <چنین نیست، بل چیزی که کسب می‌کردند دل‌هاشان را پوشانیده است> (مطفّفین/ 14)! فرمود: پس او را با دل‌هاشان نمی‌بینند؛ چراکه دل‌هاشان را پوشانیده است، پس با پوشش دل‌ها از او در حجابند! گفتم: این به خدا سوگند حکمت و سخن آخر است»!

از اینجا دانسته می‌شود که روایات مذکور -در صورت صحّت‌شان- حاوی استعاره و کنایه هستند؛ با این تقریر که مرادشان از دیدن خداوند در روز قیامت، دیدن آیات بزرگ او با «عَیْنَ الْیَقِینِ» و به نحوی است که هیچ شکّ و شبهه‌ای درباره‌ی او باقی نمی‌ماند، نه دیدن ذات نامحدودش با چشم محدود که عقلاً ممکن نیست و بر خلاف نصوص صریح او در قرآن است؛ چنانکه مراد از ناظر بودن روی‌های مؤمنان به سوی خداوند در آیه‌ی «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ ۝ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قیامة/ 22 و 23)؛ «روی‌هایی در آن روز شادابند، به سوی پروردگارشان ناظرند»، متوجّه بودن آن‌ها به سوی اوست؛ چنانکه فرموده است: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِیفًا ۖ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ» (أنعام/ 79)؛ «من خالصانه روی خود را متوجّه کسی کردم که آسمان‌ها و زمین را پدید آورد و من از مشرکان نیستم» و گفته می‌شود: «منظور ما خداوند است» یا «ما به خداوند نظر داریم»؛ خصوصاً با توجّه به اینکه «نَاظِرَةٌ» در آیه‌ی مذکور صفتی برای «وُجُوهٌ» است، نه صفتی برای «أبصار» و ناظر بودن روی‌ها به سوی خداوند متوجّه بودن آن‌ها به سوی او یا رحمتش بر خلاف کسانی است که به او یا رحمتش پشت دارند؛ چنانکه فرموده است: «أَفَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلَىٰ وَجْهِهِ أَهْدَىٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ» (ملک/ 22)؛ «آیا پس کسی که افتاده بر رویش راه می‌رود هدایت‌یافته‌تر است یا کسی که راست‌قامت بر راهی راست گام می‌نهد؟!» و روشن است که این تأویلی بدون دلیل نیست، بل حاصل جمع این آیه‌ی متشابه با آیات محکماتی مانند «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ»؛ «چشم‌ها او را درک نمی‌کنند» و «لَنْ تَرَانِی»؛ «هرگز من را نخواهی دید» است.

آری، خداوند در سوره‌ی تکویر پس از آنکه قرآن را کلام فرستاده‌ای گرامی، نیرومند، فرمان‌روا و امین یعنی جبرئیل علیه السّلام دانسته، فرموده است: «وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ ۝ وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ» (تکویر/ 22 و 23)؛ «و همنشین شما (پیامبر) دیوانه نیست و هرآینه او را در افق روشن دید»، در حالی که واضح است مراد از «او» در آن خداوند نیست، بل جبرئیل علیه السّلام است که در آیات پیشین به او اشاره کرده؛ همچنانکه در سوره‌ی نجم، پس از ذکر نزول جبرئیل علیه السّلام بر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، فرموده است: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ۝ أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا یَرَىٰ ۝ وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ۝ عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَىٰ ۝ عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ ۝ إِذْ یَغْشَى السِّدْرَةَ مَا یَغْشَىٰ ۝ مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ» (نجم/ 11-17)؛ «دل چیزی را که دید دروغ ندانست، آیا پس با او درباره‌ی چیزی که می‌بیند مناقشه می‌کنید؟! و یک بار دیگر نیز او را دید، نزد درخت سدر منتها که نزد آن بهشت برین است، هنگامی که چیزی فراگیر درخت سدر را فرا می‌گرفت، چشم هرگز فرو نماند و فراتر نرفت»، ولی روشن است که اولاً دیدن در آیه‌ی «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ»؛ «دل چیزی را که دید دروغ ندانست» به «دل» نسبت داده شده است، نه به «چشم» و دیدن دل به معنای ادراک عقلی است، نه حسّی؛ چنانکه از ابن عبّاس روایت شده است که در تفسیر آن گفت: «رَآهُ بِقَلْبِهِ»؛ «او را با دلش دید» و گفت: «رَآهُ بِفُؤادِهِ مَرَّتَیْنِ»؛ «او را دو بار با دلش دید» (نگاه کنید به: صحیح مسلم، ج1، ص109؛ سنن الترمذی، ج5، ص70) و از ابو ذر روایت شده است که گفت: «رَأَی ٱلنَّبِیُّ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ رَبَّهُ تَبارَکَ وَ تَعالیٰ بِقَلْبِهِ وَ لَمْ یَرَهُ بِبَصَرِهِ» (نسائی، السنن الکبری، ج6، ص472)؛ «پیامبر صلّی الله علیه و سلّم پروردگارش تبارک و تعالی را با دلش دید و با چشمش ندید»؛ ثانیاً مرجع ضمیر در آیه‌ی «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ»؛ «و یک بار دیگر نیز او را دید»، خداوند نیست، بل جبرئیل علیه السّلام است که در آیات پیشین از دیدار نخست او با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سخن به میان آمده است؛ چنانکه از ابو هریره روایت شده است که در تفسیر آن گفت: «رَأیٰ جَبْرَئیلَ»؛ «جبرئیل را دید» و از مسروق روایت شده است که گفت: «کُنْتُ مُتَّکِئاً عِنْدَ عائِشَةَ، فَقالَتْ: یا أَبا عائِشَةَ! ثَلاثٌ مَنْ تَکَلَّمَ بِواحِدَةٍ مِنْهُنَّ فَقَدْ أَعْظَمَ عَلَى ٱللّهِ ٱلْفِرْیةَ، قُلْتُ: ما هُنَّ؟ قالَتْ: مَنْ زَعَمَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى ‌ٱللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ رَأَى رَبَّهُ فَقَدْ أَعْظَمَ عَلَى ٱللّهِ ٱلْفِرْیةَ، قالَ: وَکُنْتُ مَتَّکِئاً فَجَلَسْتُ فَقُلْتُ: یا أُمَّ ٱلْمُؤْمِنینِ! أَنْظِرِینی وَلا تَعْجَلِینی، أَلَمْ یَقُلِ ٱللّهُ عَزَّ وَجَلَّ: <وَلَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِینِ> <وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ>؟! فَقالَتْ: اَنَا أَوَّلُ هٰذِهِ ٱلْأُمَّةِ سَأَلَ عَنْ ذٰلِکَ رَسُولَ ٱللّهِ صَلَّى ٱللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقالَ: إِنَّما هُوَ جِبْرِیلُ لَمْ أَرَهُ عَلَى صُورَتِهِ ٱلَّتِی خُلِقَ عَلَیْها غَیْرَ هاتَیْنِ ٱلْمَرَّتَیْنِ رَأَیْتُهُ مُنْهَبِطاً مِنَ ٱلسَّماءِ سادّاً عَظُمَ خَلْقِهِ ما بَیْنَ ٱلسَّماءِ إِلَى ٱلْأَرْضِ، فَقالَتْ: أَوَ لَمْ تَسْمَعُ اَنَّ ٱللّهَ یَقُولُ: <لا تُدْرِکُهُ ٱلْاَبْصارُ وَهُوَ یُدْرِکُ ٱلْاَبْصارَ وَهُوَ ٱللَطیفُ ٱلْخَبیرُ>؟! أَوَ لَمْ تَسْمَعُ اَنَّ ٱللّهَ یَقُولُ: <وَما کانَ لِبَشَرٍ اَنْ یَکَلِّمَهِ ٱللّهُ اِلّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَکِیمٌ>؟! قالَتْ: وَمَنْ زَعَمَ أَنَّ رَسُولَ ‌ٱللّهِ صَلَّى ٱللّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَتَمَ شَیْئاً مِنْ کِتابِ ٱللّهِ فَقَدْ أَعْظَمَ عَلَى ٱللّهِ ٱلْفِرْیةَ وَٱللّهُ یَقُولُ: <یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ۖ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ> قالَتْ: وَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ یُخْبِرُ بِما یَکوُنُ فِی غَدٍ فَقَدْ أَعْظَمَ عَلَى ٱللّهِ ٱلْفِرْیةَ وَٱللّهُ یَقُولُ: <قُلْ لَا یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ>» (صحیح البخاری، ج6، ص50؛ صحیح مسلم، ج1، ص110؛ سنن الترمذی، ج4، ص328)؛ «نزد عائشه تکیه داده بودم، پس گفت: ای ابا عائشه! سه چیز است که هر کس یکی از آن‌ها را بر زبان بیاورد، افتراء عظیمی بر خداوند بسته است! گفتم: آن سه چیستند؟ گفت: هر کس گمان کند که محمّد صلّی الله علیه و سلّم پروردگارش را دیده، افتراء عظیمی بر خداوند بسته است! (مسروق) گفت: من تکیه داده بودم، پس راست نشستم و گفتم: ای امّ المؤمنین! به من فرصت بده و عجله نکن، آیا خداوند عزّوجلّ نفرموده است: <و هرآینه او را در افق روشن دید> <و هرآینه یک بار دیگر نیز او را دید>؟ پس گفت: من نخستین کسی از این امّت هستم که در این باره از رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم سؤال کردم، پس فرمود: او صرفاً جبرئیل بود، او را جز همین دو بار با صورتی که بر آن آفریده شده است ندیدم، او را در حال فرود آمدن از آسمان دیدم که بزرگی خلقتش آسمان تا زمین را پوشانده بود، سپس (عائشه) گفت: آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: <چشم‌ها او را درک نمی‌کنند و او چشم‌ها را درک می‌کند و او لطیف آگاه است> و یا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: <هیچ بشری را نمی‌رسد که خداوند با او سخن گوید مگر از طریق وحی یا از پشت حجاب یا فرستاده‌ای را بفرستد پس به اذن او چیزی که می‌خواهد را برساند، هرآینه او والایی حکیم است>! گفت: و هر کس گمان کند که رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم چیزی از کتاب خدا را کتمان کرده، افتراء عظیمی بر خداوند بسته است، در حالی که خداوند می‌فرماید: <ای پیامبر! چیزی که از پروردگارت به سوی تو نازل شد را ابلاغ کن که اگر نکنی رسالت او را ابلاغ نکرده‌ای>! گفت: و هر کس گمان کند که از آنچه در فردا است خبر می‌دهد، افتراء عظیمی بر خداوند بسته است، در حالی که خداوند می‌فرماید: <و کسی که در آسمان‌ها و زمین است جز خداوند غیب را نمی‌داند>!»؛ ثالثاً مراد از «مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ»؛ «چشم هرگز فرو نماند و فراتر نرفت»، به دیدن خداوند اشاره ندارد، بل به دیدن آیات بزرگ او اشاره دارد که در آیه‌ی پسین درباره‌ی آن‌ها سخن گفته و فرموده است: «لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَىٰ» (نجم/ 18)؛ «هرآینه برخی از آیات بزرگ پروردگارش را دید»؛ چنانکه از عبد الله بن شقیق روایت شده است که گفت: «قُلْتُ لِأَبی ذَرٍّ: لَوْ رَأَیْتُ رَسُولَ ٱللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ لَسَأَلْتُهُ، فَقالَ: عَنْ أَیِّ شَیْءٍ کُنْتَ تَسْأَلُهُ؟ قالَ: کُنْتُ أَسْأَلُهُ هَلْ رَأَیْتَ رَبَّکَ؟ قالَ أَبو ذَرٍّ: قَدْ سَأَلْتُ فَقالَ: رَأَیْتُ نُوراً» (صحیح مسلم، ج1، ص111؛ صحیح ابن حبان، ج1، ص255)؛ «به ابو ذر گفتم: اگر رسول خدا صلّی الله علیه و سلّم را می‌دیدم از او می‌پرسیدم، گفت: چه چیزی می‌پرسیدی؟ گفتم: می‌پرسیدم که آیا پروردگارت را دیده‌ای؟ ابو ذر گفت: من پرسیدم، پس فرمود: نوری را دیدم»!

حاصل آنکه بر خلاف پندار بسیاری از مسلمانان، دیدن خداوند با چشم در دنیا یا آخرت ممکن نیست و تبعاً پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز او را با چشم ندیده است و اعتقاد به دیدن او با چشم در دنیا یا آخرت، از اعتقادات مشرکان و یهودیان است که او را مانند جسم و دارای صورت می‌پندارند، ولی دیدن خداوند با دل به معنای «عِلْمَ الْیَقِینِ» درباره‌ی او و «عَیْنَ الْیَقِینِ» درباره‌ی وعده و وعیدش ممکن، بلکه قطعی است و مراد از «لِقَاءَ اللَّهِ» همین است.

توفیق همه‌ی مسلمانان در بازگشت به دین خالص و کامل را از درگاه خداوند مسئلت داریم؛ همان دینی که درباره‌ی آن فرموده است: «أَلَا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ ۚ» (زمر/ 3)؛ «آگاه باشید که دین خالص برای خداوند است» و فرموده است: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» (مائده/ 3)؛ «امروز دینتان را برایتان کامل کردم»، نه همین دینی که امویان، عبّاسیان، یهودیان و اهل حدیث برای آنان ساخته‌اند!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی