11.احکام: احکام حجاب، نکاح و روابط جنسی
لطفا پرسش شماره 265 احکام با موضوع «احکام حجاب، نکاح و روابط جنسی» ثبت شده توسط «سریر» در تاریخ 17 دی 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
به طور کلّی ازدواج مسلمان با غیر مسلمان در ذیل سه عنوان قابل بررسی است:
1 . ازدواج مسلمان با غیر مسلمانی که اهل کتاب محسوب نمیشود.
میان مسلمانان اختلافی نیست که ازدواج مسلمان با غیر مسلمانی که اهل کتاب -یعنی معتقد به یکی از کتابهای نازل شده از جانب خداوند مانند تورات و انجیل- محسوب نمیشود، جایز نیست؛ زیرا غیر مسلمانی که اهل کتاب محسوب نمیشود، قطعاً مشرک یا کافر محسوب میشود و خداوند در کتاب خود فرموده است: «وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّىٰ یُؤْمِنَّ ۚ وَلَأَمَةٌ مُؤْمِنَةٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ ۗ وَلَا تُنْکِحُوا الْمُشْرِکِینَ حَتَّىٰ یُؤْمِنُوا ۚ وَلَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکٍ وَلَوْ أَعْجَبَکُمْ ۗ أُولَٰئِکَ یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ ۖ» (بقره/ 221)؛ «و زنان مشرک را به زنی نگیرید تا آن گاه که ایمان آورند و هرآینه کنیزی باایمان از زنی مشرک بهتر است اگرچه شما را خوش آمده باشد و به مردان مشرک زن ندهید تا آن گاه که ایمان آورند و هرآینه بردهای باایمان از مردی مشرک بهتر است اگرچه شما را خوش آمده باشد، آنان به سوی آتش فرا میخوانند» و فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ ۖ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْکُفَّارِ ۖ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ یَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ» (ممتحنه/ 10)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! هرگاه زنان مؤمن با هجرت به نزد شما آمدند آنان را بیازمایید، خداوند به ایمانشان داناتر است، پس اگر آنان را مؤمن دانستید، آنان را به سوی کافران بازنگردانید؛ زیرا نه اینان برای آنان حلالند و نه آنان برای اینان حلالند». بیگمان این دو آیه صریح در آنند که ازدواج مرد مسلمان با زن مشرک یا کافر و ازدواج زن مسلمان با مرد مشرک یا کافر، مطلقاً حرام است. به علاوه، از آیهی دوم دانسته میشود که زن مسلمان اگر پیش از اسلام آوردن با مرد مشرک یا کافر ازدواج کرده، پس از اسلام آوردن مکلّف است که از او جدا شود؛ همچنانکه مرد مسلمان اگر پیش از اسلام آوردن با زن مشرک یا کافر ازدواج کرده، پس از اسلام آوردن مکلّف است که از او جدا شود؛ چنانکه خداوند فرموده است: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» (ممتحنه/ 10)؛ «و پیوند با زنان کافر را نگاه ندارید».
2 . ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمانی که اهل کتاب محسوب میشود.
میان مسلمانان دربارهی ازدواج مرد مسلمان با زن غیر مسلمانی که اهل کتاب محسوب میشود، اختلاف نظر است؛ به این ترتیب که اهل سنّت و جماعت به استثنای ابن عمر (صحیح البخاری، ج6، ص172)، زهری و قتاده بنا بر روایت عبد الرزاق (المصنّف، ج7، ص175 و 179؛ تفسیر القرآن، ج1، ص89) معتقد به جواز آن هستند، ولی بیشتر اهل تشیّع آن را حرام میپندارند، مگر در خصوص ازدواج موقّت که آن را جایز میشمارند، در حالی که این نظر عجیبی است؛ چراکه خداوند در کتاب خود صریحاً فرموده است: «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ ۖ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حِلٌّ لَکُمْ وَطَعَامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ ۖ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ» (مائده/ 5)؛ «امروز چیزهای پاکیزه برایتان حلال شد و طعام کسانی که کتاب داده شدند برایتان حلال است و طعام شما برای آنان حلال است و زنان خویشتندار از مؤمنان و زنان خویشتندار از کسانی که پیش از شما کتاب داده شدند» و این جایی برای بحث دربارهی حلال بودن ازدواج با زنان اهل کتاب مانند ازدواج با زنان مؤمن باقی نمیگذارد و با این وصف، نظر مشهور شیعه مصداق حرام کردن چیزی است که خداوند حلال کرده و دربارهی آن فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ» (مائده/ 87)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! چیزهای پاکیزهای که خداوند برایتان حلال کرده است را حرام نکنید»، اگرچه مستند به برخی روایات اهل بیت باشد؛ زیرا بارها گفتهایم که از یک سو اهل بیت -بنا بر حدیث متواتر ثقلین- هیچ گاه از کتاب خداوند جدا نمیشوند و از سوی دیگر روایات -هر چند متعدّد باشند- نمیتوانند کتاب خداوند را نسخ یا تخصیص کنند، بل حدّ اکثر میتوانند کراهت چیزی را اثبات کنند که در آن حلال شمرده شده است (در این باره، بنگرید به: بازگشت به اسلام، ص194 تا 197)؛ خصوصاً با توجّه به اینکه نوعاً قابل حمل بر کراهت، بلکه ظاهر در آن هستند؛ مانند روایت زرارة بن أعین از ابو جعفر باقر که در آن آمده است: «لا یَنْبَغِی نِکاحُ أَهْلِ الْکِتابِ» (کلینی، الکافی، ج5، ص358؛ طوسی، تهذیب الأحکام، ج7، ص297)؛ «ازدواج با اهل کتاب شایسته نیست» و روایت محمّد بن مسلم از او که در آن آمده است: «لا یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَن یَتَزَوَّجَ الْیَهُودِیَّةَ وَ لَا النَّصْرانِیَّةَ وَ هُوَ یَجِدُ مُسْلِمَةً حُرَّةً أَوْ أَمَةً» (کلینی، الکافی، ج5، ص358؛ طوسی، الإستبصار، ج3، ص180)؛ «برای مرد مسلمان زیبنده نیست که با زن یهودی یا مسیحی ازدواج کند در حالی که زن مسلمان آزاد یا کنیزی مییابد» و روایت عبد الله بن سنان از جعفر بن محمّد صادق که در آن آمده است: «ما أُحِبُّ لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَن یَتَزَوَّجَ الْیَهُودِیَّةَ وَ النَّصْرانِیَّةَ مَخافَةَ أَن یَتَهَوَّدَ وَلَدُهُ أَوْ یَتَنَصَّرَ» (کلینی، الکافی، ج5، ص351)؛ «برای مرد مسلمان دوست نمیدارم که زن یهودی و مسیحی بگیرد از بیم آنکه مبادا فرزندش یهودی یا مسیحی شود» و این قول عمر بن خطاب از صحابه است (عبد الرزاق، المصنّف، ج6، ص78؛ سعید بن منصور، سنن، ج1، ص193؛ طبری، جامع البیان، ج2، ص514؛ بیهقی، السنن الکبری، ج7، ص172) که عطاء (ابن أبی شیبه، المصنّف، ج3، ص296) و شافعی (کتاب الأم، ج5، ص7) از اهل سنّت آن را پذیرفتهاند و با این وصف، قول به حرمت از اهل بیت ثابت نیست، بل قول ثابت از آنان کراهت است که از کتاب خداوند نیز استنباط میشود؛ چراکه در آن ازدواج با زنان مؤمن پیش از ازدواج با زنان اهل کتاب یاد شده و این مشعر به تقدّم اوّلی بر دومی است؛ چنانکه روایات صحیح و صریحی از اهل بیت در این باره رسیده؛ مانند صحیحهی معاویة بن وهب از جعفر بن محمّد صادق که در آن آمده است: «سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ یَتَزَوَّجُ النَّصْرانِیَّةَ وَ الْیَهُودِیَّةَ؟ فَقالَ: إِذا أَصابَ الْمُسْلِمَةَ فَما یَصْنَعُ بِالْیَهُودِیَّةِ وَ النَّصْرانِیَّةِ؟! قُلْتُ: یَکُونُ لَهُ فِیهَا الْهَوىٰ، فَقالَ: إِنْ فَعَلَ فَلْیَمْنَعْها مِنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ أَکْلِ لَحْمِ الْخِنْزِیرِ وَ اعْلَمْ أَنَّ عَلَیْهِ فِی دِینِهِ غَضاضَةً» (أشعری قمی، النوادر، ص119؛ کلینی، الکافی، ج5، ص356؛ ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص407؛ طوسی، الإستبصار، ج3، ص179)؛ «از آن حضرت دربارهی مرد مؤمن پرسیدم که با زن مسیحی و یهودی ازدواج میکند؟ فرمود: هرگاه زن مسلمان مییابد با زن مسیحی و یهودی چه کار دارد؟! گفتم: به او علاقهمند است! فرمود: اگر این کار را میکند باید او را از نوشیدن شراب و خوردن گوشت خوک باز دارد و بدان که این مرد را در دینش ضعفی هست»!
آری، برخی عالمان شیعه با استناد به روایتی واحد در کتاب الکافی (ج5، ص358) مدّعی شدهاند که آیهی سورهی مائده به وسیلهی آیات سورهی بقره و ممتحنه نسخ شده است، در حالی که چنین چیزی ممکن نیست؛ زیرا سورهی مائده مسلّماً پس از سورهی بقره و ممتحنه نازل شده و نسخ سورهی پسین به وسیلهی سورهی پیشین محال است! با این وصف، اگر یکی از آن دو ناسخ دیگری باشد، لاجرم آیهی سورهی مائده است. هر چند به نظر میرسد که مراد خداوند از «الْمُشْرِکَاتِ» و «الْکَوَافِرِ» در آیات سورهی بقره و ممتحنه، زنان مشرک و کافری مانند زنان مشرک و کافر مکّه هستند که در زمان نزول آن دو اهل کتاب نبودند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه اهل کتاب در کتاب خداوند با مشرکان و کافران مغایرت دارند؛ چنانکه به عنوان نمونه، فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَىٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُوا إِنَّ اللَّهَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۚ» (حج/ 17)؛ «هرآینه کسانی که ایمان آوردند و یهودیان و صابئان و مسیحیان و زرتشتیان و کسانی که مشرک هستند، هرآینه خداوند در روز قیامت میانشان جدایی میاندازد» و فرموده است: «لَیْسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَٰئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ» (آل عمران/ 113 و 114)؛ «یکسان نیستند، از اهل کتاب گروهی بر پا هستند که آیات خداوند را در ساعات شب میخوانند در حالی که سجده میکنند، به خداوند و روز واپسین ایمان دارند و به معروف امر و از منکر نهی مینمایند و در خیرات پیشی میگیرند و آنان از نیکوکارانند» و فرموده است: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» (آل عمران/ 64)؛ «بگو ای اهل کتاب! بیایید به سوی کلمهای یکسان میان ما و شما و آن اینکه جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او نسازیم و برخیمان برخی دیگر را خداوندگارانی جز خداوند نگیرند، پس اگر روی گرفتند بگویید گواه باشید که ما مسلمانیم». با این وصف، بعید نیست که تحریم ازدواج با «الْمُشْرِکَاتِ» و «الْکَوَافِرِ» در سورهی بقره و ممتحنه، شامل زنان اهل کتاب نباشد تا تحلیل آن در سورهی مائده، تخصیص آن باشد و این قول سعید بن جبیر (بیهقی، السنن الکبری، ج7، ص171)، قتاده (عبد الرزاق، تفسیر القرآن، ج1، ص89) و طبری (جامع البیان، ج2، ص512) است، ولی واقع آن است که کفر و شرک در کتاب خداوند دارای مراتب مختلفی است و قطعاً مرتبهی پایینتری از آن شامل اهل کتاب -خصوصاً مسیحیان- میشود و آن به سبب عدم اعتقادشان به اسلام و اعتقادشان به تثلیث و خداوندگارانی جز خداوند است؛ چنانکه فرموده است: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ ۚ» (مائده/ 17)؛ «هرآینه کسانی که گفتند خداوند همانا مسیح پسر مریم است کافر شدند» و فرموده است: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ ۘ» (مائده/ 73)؛ «هرآینه کسانی که گفتند خداوند یکی از سه است کافر شدند» و فرموده است: «اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَٰهًا وَاحِدًا ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۚ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ» (توبه/ 31)؛ «عالمان و راهبانشان را خداوندگارانی جز خداوند گرفتند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که امر نشدند مگر به اینکه خدایی یگانه را بپرستند، خدایی جز او نیست، او از چیزی که شریک میگیرند منزّه است» و فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَالْمُشْرِکِینَ فِی نَارِ جَهَنَّمَ خَالِدِینَ فِیهَا ۚ أُولَٰئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ» (بیّنه/ 6)؛ «هرآینه کسانی از اهل کتاب که کافر شدند و مشرکان در آتش جهنّم هستند و جاودان در آن میمانند، آنان بدترین مخلوقاتاند»، بلکه فرموده است: «قَاتِلُوا الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ حَتَّىٰ یُعْطُوا الْجِزْیَةَ عَنْ یَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ» (توبه/ 29)؛ «بجنگید با کسانی که به خداوند و به روز واپسین ایمان نمیآورند و چیزی که خداوند و پیامبرش حرام کردهاند را حرام نمیکنند و به دین حق متدیّن نمیشوند از کسانی که کتاب داده شدند تا آن گاه که جزیه را با دست خود بپردازند در حالی که حقیر هستند» و با این وصف، حق آن است که عموم «الْمُشْرِکَاتِ» و «الْکَوَافِرِ» شامل آنان و شامل هر غیر مسلمان دیگری از ملّتهای گوناگون میشود، اگرچه به سبب بتپرستان عرب نازل شده باشد؛ چراکه ملاک عموم لفظ است، نه خصوص سبب و با این وصف، قول به تخصیص آیات سورهی بقره و ممتحنه به وسیلهی آیهی سورهی مائده، موافق با قاعده است و آن قول ابن عبّاس (طبری، جامع البیان، ج2، ص511؛ بیهقی، السنن الکبری، ج7، ص171)، عکرمه، حسن بصری، ربیع بن أنس (طبری، جامع البیان، ج2، ص512)، مکحول، ضحّاک، زید بن أسلم (ابن أبی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص397) و مجاهد (تفسیر مجاهد، ج1، ص106) است، بلکه ابن حجر (فتح الباری، ج9، ص367) آن را قول اکثر دانسته و به علیّ بن ابی طالب نیز نسبت داده شده است (بنگرید به: حرّ عاملی، وسائل الشیعة، ج20، ص538؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج90، ص28؛ بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص81)؛ خصوصاً با توجّه به عبارت «الْیَوْمَ أُحِلَّ لَکُمُ»؛ «امروز برای شما حلال شد» در آغاز آن که به مخصّص بودنش إشعار دارد، هر چند در ادامه پیش از حلال بودن زنان اهل کتاب از حلال بودن زنان مؤمن سخن گفته و این إشعار آن را کاسته است.
به هر حال، تردیدی نیست که ازدواج مرد مسلمان با زن اهل کتاب -هرگاه عفیفه باشد- مطلقاً حلال است، جز آنکه در غیر موارد ضرورت کراهت دارد؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ نِکاحِ الْیَهُودِیّاتِ وَ النَّصْرانِیّاتِ، فَقالَ: لا بَأسَ بِهِ إِنْ کُنَّ مُحْصَناتٍ! قُلْتُ: وَ مَا الْمُحْصَناتُ؟ قالَ: غَیْرُ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ! قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ الْمُحْصَناتِ الْحَرائِرُ! قالَ: ذٰلِکَ لِأَنَّهُ کانَ یُقالُ لا تَزْنِی الْحُرَّةُ! ثُمَّ قال: إِیّاکُمْ وَ النَّصْرانِیّاتِ فَإِنَّ أَکْثَرَهُنَّ الْفَواجِرُ»؛ «از منصور دربارهی ازدواج با زنان یهودی و مسیحی پرسیدم، پس فرمود: اگر محصنات باشند اشکالی ندارد! گفتم: محصنات کیانند؟ فرمود: زنانی که زناکار نیستند و دوستان (پسر) نمیگیرند! گفتم: اینان میگویند که محصنات زنان آزاد هستند! فرمود: این برای آن است که گفته میشد زن آزاد زنا نمیکند! سپس فرمود: از زنان مسیحی بپرهیزید؛ چراکه بیشترشان فاجرند»!
3 . ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمانی که اهل کتاب محسوب میشود.
میان مسلمانان اختلافی نیست که ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان -اگرچه اهل کتاب باشد- جایز نیست و این در صورتی که آیهی سورهی مائده را ناسخ آیات سورهی بقره و ممتحنه بدانیم واضح است؛ چراکه عموم آیات سورهی بقره و ممتحنه، ازدواج مردان و زنان مسلمان با زنان و مردان اهل کتاب را شامل میشود و خصوص آیهی سورهی مائده، تنها ازدواج مردان مسلمان با زنان اهل کتاب را از آن خارج میکند و با این وصف، ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل کتاب در آن باقی میماند و در صورتی که آیهی سورهی مائده را ناسخ آیات سورهی بقره و ممتحنه ندانیم هم پوشیده نیست؛ چراکه خداوند در کتاب خود از یک سو مردان را قیّم بر زنان دانسته و فرموده است: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ» (نساء/ 34)؛ «مردان قیّم بر زنان هستند» و از سوی دیگر هیچ قیمومیتی برای کافران بر مسلمانان را به رسمیّت نشناخته و فرموده است: «وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» (نساء/ 141)؛ «و هرگز خداوند هیچ راهی برای کافران بر مؤمنان قرار نداده است» و مرادش از «کافران» در اینجا -بنا بر عموم لفظ و به قرینهی تقابل- همهی «غیر مؤمنان» است که قطعاً شامل اهل کتاب هم میشود؛ همچنانکه «عزّت» به معنای آقایی را تنها شایستهی خداوند، پیامبر و مؤمنان دانسته و فرموده است: «وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ» (منافقون/ 8)؛ «و عزّت برای خداوند و برای پیامبرش و برای مؤمنان است» و اراده نموده که کافران زیردست و مسلمانان بالادست باشند و فرموده است: «وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَىٰ ۗ وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا ۗ» (توبه/ 40)؛ «و سخن کسانی که کافر شدند را فروتر قرار داد و سخن خداوند آن بالاتر است» و با این وصف، ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان -اگرچه اهل کتاب باشد- بر خلاف اصول، اهداف و سیاسات اسلام است و مشروعیّت ندارد؛ خصوصاً با توجّه به اینکه از یک سو فرزندان حاصل از آن بنا بر آیهی «ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ» (أحزاب/ 5)؛ «آنان را برای پدرانشان بخوانید» -ولو عرفاً- به مرد غیر مسلمان ملحق میشوند و تحت ولایت او قرار میگیرند و این مستلزم افزایش و غلبهی کافران است و از سوی دیگر خداوند در سورهی مائده، زنان اهل کتاب را برای مردان مسلمان حلال دانسته، ولی مردان اهل کتاب را برای زنان مسلمان حلال ندانسته، در حالی که در سورهی بقره و ممتحنه، زنان مشرک و کافر را برای مردان مسلمان و مردان مشرک و کافر را برای زنان مسلمان -به تفصیل- حرام دانسته و این -حتّی اگر تخصیص نباشد- مشعر به آن است که مردان اهل کتاب برای زنان مسلمان حلال نیستند. افزون بر آنکه بنا بر مشاهده و تجربه، نوع مردان بر نوع زنان خود تأثیر و غلبه دارند و میتوانند عقاید و اعمال آنان را دگرگون سازند و با این وصف، ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل کتاب، مصداق پیرویشان از گامهای شیطان و انداختن خود در معرض هلاکت معنوی است که خداوند از آن نهی کرده و فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۚ» (نور/ 21)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از گامهای شیطان پیروی نکنید و هر کس از گامهای شیطان پیروی کند، همانا او به زشتی و بدی امر میکند» و فرموده است: «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» (بقره/ 195)؛ «و خودتان را با دستانتان به معرض هلاکت نیندازید» و از این رو، گروهی از صحابه مانند جابر بن عبد الله (عبد الرزاق، المصنّف، ج7، ص174 و 176؛ بیهقی، السنن الکبری، ج7، ص172)، عبد الله بن عباس (ابن أبی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج6، ص1786؛ بیهقی، السنن الکبری، ج7، ص172) و عمر بن خطاب (عبد الرزاق، المصنّف، ج7، ص176؛ طبری، جامع البیان، ج2، ص514؛ بیهقی، السنن الکبری، ج7، ص172) به این حکم تصریح کردهاند و مخالفتی با آن از ائمّهی اهل بیت نرسیده و این به معنای امضا و تقریر آن توسّط آنان است، تا حدّی که بعید نیست عدم تصریحشان به آن ناشی از فرط وضاحتش بوده باشد؛ خصوصاً با توجّه به کراهتشان از ازدواج مردان مسلمان با زنان اهل کتاب که پیشتر تبیین شد و نهیشان از ازدواج زنان مؤمن با مردان مسلمان گمراه (أشعری قمی، النوادر، ص128؛ کلینی، الکافی، ج5، ص349؛ ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص408؛ طوسی، الإستبصار، ج3، ص184) و با این وصف، میتوان حرمت ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل کتاب را از مسلّمات مسلمانان در ادوار اسلامی دانست.
از اینجا دانسته میشود سخن برخی روشنفکرنمایان غیر متعمّق دربارهی اینکه اصل بر جواز ازدواج با هر کسی است و دلیلی برای حرمت ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل کتاب نرسیده است، مانند سخنشان دربارهی اینکه قیمومیت مرد بر زن در زمان ما وجهی ندارد یا از عموم سخن خداوند در آیهی «نفی سبیل» مستثنا است، چیزی جز بیپروایی و وسوسه نیست که به پیروی از اهواء نفسانی برخی و به منظور جلب رضایت برخی دیگر گفته میشود، در حالی که در جهانبینی توحیدی انسان باید تابع خداوند باشد و نباید خداوند را تابع خود پندارد، بر خلاف جهانبینی انسانمحوران که با خودپرستیشان به جای خداپرستی، جهان را به فساد کشیدهاند (دربارهی آنان، بنگرید به: بازگشت به اسلام، ص19).
حاصل آنکه اجماع مسلمانان از همهی مذاهب در همهی ادوار اسلامی بر حرمت ازدواج زنان مسلمان با مردان اهل کتاب، بدون دلیل نبوده، بلکه مبتنی بر ظواهر و عمومات کتاب خداوند و موافق با عقل سلیم و مصلحت امّت بوده است و با این وصف، زنان مسلمانی که اخیراً در بلاد کفر به ازدواج با مردان یهودی و مسیحی تن میدهند، مطابق با اسلام عمل نمیکنند و آمیزش آنان در صورت علمشان به حرمت، «زنا» و در صورت جهلشان، «آمیزش به شبهه» محسوب میشود.