پرسش‌ها و پاسخ‌ها درباره منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر پرسش‌های مردم درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و پاسخ آن‌ها

پرسش‌ها و پاسخ‌ها درباره منصور هاشمی خراسانی

پایگاه نشر پرسش‌های مردم درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی و مکتب بازگشت به اسلام و پاسخ آن‌ها

بسم الله الرحمن الرحیم.
ان شاء الله در این پایگاه به انتشار پرسش‌های مردم درباره‌ی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و کتاب بازگشت به اسلام و پاسخ آن‌ها از دفتر حفظ و نشر آثار ایشان خواهیم پرداخت.

لطفا پرسش شماره 221 احکام با موضوع «احکام طهارات و نجاسات» ثبت شده توسط «راضیه حقگو» در تاریخ 17 مرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

در مورد احکام استحاضه توضیح دهید و اینکه بعضی از خانم‌ها به جز ایام عادت ماهیانه لکه‌بینی دارند. حکم آن‌ها در مورد نماز و روزه و رفتن به مسجد چگونه است؟

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

1 . «استحاضه» در اصطلاح به خونی گفته می‌شود که زن در غیر أیّام حیض می‌بیند و أیّام حیض بنا بر نظر ظاهریّه حدّ اکثر 17 روز و بنا بر نظر مالکیّه، شافعیّه و حنبلیّه حدّ اکثر 15 روز و بنا بر نظر حنفیّه و نظر اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم حدّ اکثر 10 روز است و نظر اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بنا بر حدیث متواتر ثقلین کاشف از نظر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است و تبعاً حجّت محسوب می‌شود و به علاوه، با احتیاط نیز موافقت دارد؛ زیرا درباره‌ی اینکه 10 روز از ایّام حیض است میان مسلمانان اختلافی نیست، ولی درباره‌ی بیش از آن میان آنان اختلاف است و با این وصف، اخذ به آن اخذ به قدر متیقّن محسوب می‌شود. وانگهی پزشکان خونریزی بیش از 10 روز را یک بیماری غیر شایع با عنوان «منوراژی» یا «هایپرمنوره» و نیازمند به درمان می‌دانند، بل معتقدند که خونریزی بیش از 8 روز طبیعی نیست و این به معنای آن است که حدّ اکثر حیض در نظر آنان 8 روز است و این قولی کارشناسانه است که به سند صحیح از امام جعفر بن محمّد صادق روایت شده است (الإستبصار، ج1، ص131؛ تهذیب الأحکام، ج1، ص157)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۰۳:۵۴

لطفا پرسش شماره 220 احکام با موضوع «احکام مسائل مستحدثه» ثبت شده توسط «سیادتی» در تاریخ 7 مرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

لطفاً بفرمایید حکم بیمه و بیمه کردن در اسلام چیست؟ خصوصاً بیمه‌های شخص ثالث در قوانین راهنمایی و رانندگی که در ایران اجباری است، یا بیمه‌های خدمات درمانی و پزشکی که در صورت نداشتن و ابتلا به بیماری‌های پرهزینه، فرد متحمّل مشقّات فراوانی می‌گردد و چه بسا نمی‌تواند هزینه‌ی درمان کامل خود یا خانواده‌اش را تأمین نماید، یا پولی که اغلب کسبه یا شاغلین به عنوان حقّ بیمه به شکل ماهیانه به مراکز بیمه می‌پردازند تا پس از گذشت تعداد سال مشخّصی، به اصطلاح بازنشست شوند و بتوانند حقوق ماهیانه دریافت نمایند، یا بیمه‌های عمر که در آن افراد مبالغی را در طول حیات خود می‌پردازند تا در صورت فوتشان مبلغ قابل توجهی به خانواده‌هاشان از طرف مرکز بیمه پرداخت شود.

با سپاس فراوان از شما

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

«بیمه» معامله‌ای معیوب است که ظاهراً در اوایل قرن هفدهم میلادی در انگلستان پدید آمده و سپس به مرور زمان در جهان شیوع یافته و سرزمین‌های اسلامی را نیز آلوده کرده است. در این معامله، بیمه کننده متعهّد می‌شود که در ازای گرفتن مالی معیّن از بیمه شونده، زیان احتمالی او در صورت وقوع حادثه‌ای محتمل در مدّتی معیّن را جبران کند و با این وصف، عوض در آن موجود و معلوم، ولی معوّض در آن مفقود و مجهول است؛ چراکه حادثه‌ی کذایی و زیان ناشی از آن موجود و معلوم نیست، بلکه غالباً در مدّت معیّن واقع نمی‌شود و همین بیمه را به معامله‌ای پرسود برای بیمه کننده تبدیل می‌کند، در حالی که سود بردن در اسلام بدون پرداخت چیزی در ازای آن مشروع نیست و خوردن اموال مردم به باطل محسوب می‌شود؛ چنانکه فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ ۚ» (نساء/ 29)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! اموالتان را میانتان به باطل نخورید مگر اینکه داد و ستدی با رضایت دو طرف شما باشد» و از این رو، موجود بودن و معلوم بودن معوّض در معامله برای صحّت آن ضروری است. وانگهی مفقود بودن و مجهول بودن معوّض در بیمه، آن را به معامله‌ای غرری تبدیل می‌کند، در حالی که معاملات غرری در اسلام باطل محسوب می‌شوند، اگرچه از معاملات نوپیدا باشند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۳:۲۸

لطفا پرسش شماره 219 عقاید با موضوع «ایمان و کفر؛ شناخت کفر، شرک، نفاق، ارتداد و فسق» ثبت شده توسط «احمد» در تاریخ 3 مرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

سلام و درود بی پایان خداوند بر حضرت مهدی علیه السلام و بر تنها زمینه‌ساز ظهور ایشان آقایمان جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی. نظر مبارک آقایمان درباره عدّه‌ای که حضرت علی علیه السلام را خدای خود می‌دانند چیست؟ آیا همنشینی و ازدواج با این فرقه برای مسلمانان جایز می‌باشد؟

خداوند به شما توفیق عطا نماید.

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

کسانی که واقعاً امیر المؤمنین علیّ بن ابی طالب یا یکی دیگر از بندگان خدا را خدا می‌پندارند، کافر هستند؛ چنانکه فرموده است: «مَا کَانَ لِبَشَرٍ أَنْ یُؤْتِیَهُ اللَّهُ الْکِتَابَ وَالْحُکْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنَّاسِ کُونُوا عِبَادًا لِی مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَٰکِنْ کُونُوا رَبَّانِیِّینَ بِمَا کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتَابَ وَبِمَا کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ ۝ وَلَا یَأْمُرَکُمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکَةَ وَالنَّبِیِّینَ أَرْبَابًا ۗ أَیَأْمُرُکُمْ بِالْکُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/ 79 و 80)؛ «هیچ بشری را نمی‌رسد که خداوند به او کتاب و حکمرانی و نبوّت بدهد، سپس به مردم بگوید که بندگانی برای من جز خداوند باشید، بلکه خداپرستانی باشید بدان سان که کتاب را می‌آموختید و بدان سان که درس می‌خواندید و نه اینکه شما را امر کند که فرشتگان و پیامبران را خدایانی بگیرید! آیا شما را به کفر امر می‌کند پس از اینکه شما مسلمان هستید؟!». با این وصف، دوستی با آنان مانند دوستی با سایر کافران جایز نیست، بلکه برائت از آنان مانند برائت از سایر کافران واجب است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۳:۲۶

لطفا پرسش شماره 218 عقاید با موضوع «شناخت آخرت؛ احوال برزخ، قیامت، بهشت و دوزخ» ثبت شده توسط «محمدحسین نوری» در تاریخ 3 مرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

ضمن تشکر بابت پاسخگویی به سؤالات حقیر، استدعا دارم آقایمان جناب علامه منصور هاشمی خراسانی در مورد سؤالات ذیل راهنمایی بفرمایند:

1 . زمانی که میّت در خاک قرار می‌گیرد در شب اول قبر چه اتفاقاتی برای او می‌افتد؟

2 . فشار قبر چگونه است و مؤمن آیا می‌تواند در زندگی دنیا کاری کند که این سختی از او برداشته شود؟

3 . اموات بعد از مرگشان به کجا می‌روند و در آنجا تا زمان قیامت چه می‌کنند؟

4 . آیا می‌توانند بعد از مرگ به نزد خویشانشان که پیش‌تر مرده‌اند بروند؟

5 . آیا می‌توانند زندگان را از خوب یا بد بودن جایگاهشان مطّلع کنند؟

در پایان از خداوند متعال مسئلت دارم هرچه زودتر همه‌ی ما را به مهدی فاطمی برساند.

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

برادر مؤمن!

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

1 . خداوند به آغاز عذاب ستمکاران از «روز اوّل مرگ» اشاره کرده و فرموده است: «وَلَوْ تَرَىٰ إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکَةُ بَاسِطُو أَیْدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکُمُ ۖ الْیَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ وَکُنْتُمْ عَنْ آیَاتِهِ تَسْتَکْبِرُونَ» (أنعام/ 93)؛ «و اگر ستمکاران را در سختی‌های مرگ ببینی در حالی که فرشتگان دست‌های خود را فراز آورده‌اند و (به آنان می‌گویند:) جان‌هاتان را بیرون آورید! امروز به خاطر چیزی که به ناحق درباره‌ی خداوند می‌گفتید و در برابر آیات او تکبّر می‌کردید عذاب خواری را کیفر داده می‌شوید»؛ همچنانکه به محاسبه‌ی اعمال همگان پس از مرگ اشاره کرده و فرموده است: «قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِی تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِیکُمْ ۖ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُمْ بِمَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» (جمعه/ 8)؛ «بگو هرآینه مرگی که از آن می‌گریزید همانا آن به شما می‌رسد، سپس به سوی عالِمِ پنهان و پیدا بازگردانده می‌شوید، پس او شما را از عملی که انجام می‌دادید آگاه می‌کند» و این بنا بر روایات متواتر و مشهور، به واسطه‌ی دو فرشته انجام می‌شود که در قبر به سراغ انسان می‌آیند و از او درباره‌ی خدا و پیامبرش می‌پرسند و او را از جایگاهش در آخرت آگاه می‌کنند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۳:۲۳

لطفا پرسش شماره 217 احکام با موضوع «احکام نماز» ثبت شده توسط «رضا راضی» در تاریخ 3 مرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

آیا عدالت در امام جماعت شرط است؟ شرط عدالت چطور بررسی شود؟ آیا تفحّص لازم است؟

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

درباره‌ی شرط بودن عدالت در امام جماعت، میان مسلمانان دو قول است، ولی قول صحیح‌تر شرط بودن آن است؛ چراکه اقتدا به ظالم و تبعیّت از او در نماز، گونه‌ای گراییدن به او محسوب می‌شود، در حالی که خداوند از هر گونه گراییدن به او نهی کرده و فرموده است: «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ» (هود/ 113)؛ «و به سوی کسانی که ظلم کردند نگرایید که شما را آتش می‌گیرد و برای شما جز خداوند سرپرستانی نیست و سپس یاری نمی‌شوید»؛ همچنانکه اقتدا به ظالم و تبعیّت از او در نماز، می‌تواند از یک سو به موافقت اجمالی با عقاید و اعمال او إشعار داشته باشد و از سوی دیگر به إقبال مردم به او و رونق عقاید و اعمالش یاری رساند، در حالی که خداوند از چنین کاری نهی کرده و فرموده است: «وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ» (مائده/ 2)؛ «و به یکدیگر در گناه و تعدّی یاری نرسانید و از خداوند بترسید که خداوند سخت‌کیفر است». فارغ از آنکه نماز ظالم در پیشگاه خداوند پذیرفته نیست؛ چنانکه فرموده است: «إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» (مائده/ 27)؛ «خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد» و با این وصف، اعتداد به آن وجهی ندارد؛ بلکه چه بسا نهی از اقتدا به ظالمان و تبعیّت از آنان مطلق است و شامل اقتدا به آنان و تبعیّت از آنان در نماز نیز می‌شود. حاصل آنکه اقتدا به ظالم و تبعیّت از او در نماز، جایز نیست و کسی که با اقتدا به او و تبعیّت از او نماز گزارده، مکلّف است که نمازش را اعاده کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۳:۲۰

لطفا پرسش شماره 216 احکام با موضوع «احکام اموات» ثبت شده توسط «بیاتی» در تاریخ 30 تیر 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

سلام خدمت پویندگان راه حق و حضرت استاد علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی

سؤالی از محضرتان داشتم:

اول: حکم قبرهای چندطبقه چیست و آیا از نظر شرعی اشکالی دارد؟

دوم: علما می‌گویند قبری را که 30 سال از دفن فردی در آن گذشته باشد می‌توان نبش قبر کرد و فرد فوت شده دیگری را در آن دفن کرد. آیا چنین حکمی در شرع مقدّس اسلام موجود است؟

درود بر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و جان ناقابلم فدای رهبرم حضرت آیت الله العظمی صاحب العصر و الزمان مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

1 . مشهور آن است که دفن اموات بر روی یکدیگر با وجود حائل مانند دفن آنان در کنار یکدیگر با وجود حائل است که اشکالی ندارد و موافق با اصل إباحه است، ولی حق آن است که خودداری از این کار در زمان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و سلف صالح، بلکه عموم مسلمانان تا دهه‌های اخیر، به معنای مخالفت این کار با بنا و سیره‌ی آنان است که خالی از اشکال نیست؛ خصوصاً با توجّه به اینکه مطلوب شارع از دفن اموات، مسلّماً دفن آنان به هر صورت که واقع شود نیست، بل دفن آنان به صورت خاصّی است که بنا و سیره‌ی مسلمانان بر آن جاری شده است و با این وصف، احتیاط در ترک چنین کاری جز در حالت ضرورت است. آری، در حالت ضرورت، بحثی در جواز آن، بلکه جواز دفن چند میّت در یک قبر نیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۲:۳۰

لطفا پرسش شماره 215 احکام با موضوع «احکام طب و تداوی» ثبت شده توسط «محمدحسین نوری» در تاریخ 21 تیر 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

درود خدا بر زمینه‌سازان راستین و عاشقان بی‌ادّعای خلیفه‌ی خداوند حضرت مهدی علیه السّلام

ضمن عرض سلام و خدا قوّت خدمت آقایمان جناب علامه منصور هاشمی خراسانی و شاگردان مخلص ایشان از محضرتان سؤالی داشتم. می‌خواستم بدانم نظر آقای بزرگوارمان حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی در مورد طبّ سنّتی و طبّی که منسوب می‌شود به اهل بیت (ع) و روایاتی که در کتاب‌هایی همچون طبّ الرّضا (ع) و طبّ الرّسول المصطفی (ص) و سایر کتب در مورد خواصّ درمانی خوراکی‌ها و درمان بیماری‌ها وجود دارد چیست؟ آیا این روایات صحیح است و این علم از جانب اهل بیت است؟ با توجّه به اینکه امروزه بعضاً می‌شنویم که علم پزشکی غربی نواقصی دارد و برای درمان یک بیماری به سایر قسمت‌های بدن آسیب می‌رساند.

در پایان از خداوند منّان برای خود و شما برادران عزیزم از خداوند متعال طلب توفیق و مغفرت دارم.

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

برادر مؤمن!

پزشکی به معنای شناخت، پیشگیری و درمان بیماری‌ها، حرفه‌ای سودمند است که از دیرباز در جهان وجود داشته؛ جز آنکه در گذشته غالباً مبتنی بر روش‌ها، ابزارها و داروهای طبیعی بوده و هم‌اکنون غالباً مبتنی بر روش‌ها، ابزارها و داروهای غیر طبیعی است که توسّط کارخانه‌های بزرگ صنعتی و با اهداف اقتصادی تولید می‌شود؛ تا حدّی که می‌توان گفت پزشکی جدید در مجموع به یک تجارت تبدیل شده؛ تجارتی که بیش از هر چیز برآمده از جهان‌بینی مادّی و نظام سرمایه‌داری جدید است و عمده‌ی گردانندگان آن، بیشتر از سلامت انسان‌ها به درآمد و سود بیشتر می‌اندیشند و این چیزی است که اعتبار آن را تا حدّ زیادی زیر سؤال می‌برد؛ خصوصاً با توجّه به اینکه پزشکی جدید نوعاً مبتنی بر تغییر آفرینش خداوند و بر هم زدن نظم طبیعی بدن است و این به ذات خود یک کار شیطانی محسوب می‌شود؛ چنانکه خداوند از شیطان نقل کرده است که گفت: «وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ ۚ» (نساء/ 119)؛ «و هرآینه آنان را امر می‌کنم، پس آفرینش خداوند را تغییر می‌دهند».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۲:۲۷

لطفا پرسش شماره 214 احکام با موضوع «احکام ولایت، قضاوت و شهادت» ثبت شده توسط «رضا راضی» در تاریخ 14 تیر 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

امور حسبیّه چه اموری است؟ آیا فقیه جامع الشرایط در امور حسبیّه بر انسان ولایت دارد؟

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

مراد از «امور حسبیّه» در اصطلاح فقها، کارهایی ضروری در رابطه با افراد قاصر است که متصدّی معیّنی برای آن‌ها وجود ندارد، مانند سرپرستی از کودکان و دیوانگان بی‌سرپرست و رسیدگی به اموال مفقودان، با توجّه به اینکه عادتاً بدون سرپرستی و رسیدگی تلف می‌شوند و فرض این است که خداوند راضی به تلف شدن آن‌ها نیست. روشن است که انجام این قبیل کارها بدون عوض، مصداق بارز «إحسان» محسوب می‌شود که خداوند آن را جایز دانسته و فرموده است: «مَا عَلَى الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ ۚ» (توبه/ 91)؛ «بر إحسان کنندگان راهی (به مؤاخذه) نیست» و فرموده است: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَىٰ وَزِیَادَةٌ ۖ» (یونس/ 26)؛ «برای کسانی که إحسان می‌کنند نیکی و بیشتر است» و فرموده است: «لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هَٰذِهِ الدُّنْیَا حَسَنَةٌ ۗ» (نحل/ 30)؛ «برای کسانی که إحسان می‌کنند در این دنیا نیکی است» و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (توبه/ 120)؛ «خداوند پاداش إحسان کنندگان را ضایع نمی‌کند» و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل/ 128)؛ «خداوند با کسانی است که تقوا پیش می‌گیرند و کسانی که إحسان کننده‌اند»، بلکه همگان را به آن امر کرده و فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبَىٰ» (نحل/ 90)؛ «هرآینه خداوند به عدالت و إحسان و پرداختن به نزدیکان امر می‌کند» و فرموده است: «وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (بقره/ 195)؛ «و إحسان کنید که خداوند إحسان کنندگان را دوست می‌دارد» و با این وصف، انجام این قبیل کارها برای همه‌ی کسانی که توانایی انجام آن‌ها را دارند جایز، بلکه واجب کفایی است؛ خصوصاً کسانی که با افراد قاصر خویشاوندی یا همسایگی یا همنشینی دارند؛ چراکه خداوند بر «إحسان» به این افراد تأکید کرده و فرموده است: «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا وَبِذِی الْقُرْبَىٰ وَالْیَتَامَىٰ وَالْمَسَاکِینِ وَالْجَارِ ذِی الْقُرْبَىٰ وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِیلِ وَمَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ۗ» (نساء/ 36)؛ «و به پدر و مادر إحسان کنید و به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و همسایه‌ی خویشاوند و همسایه‌ی کناری و همنشین و در راه مانده و کسانی که مالک آنان هستید».

با این حال، وجوب بلکه جواز این قبیل کارها محدود به حدّ ضرورت است، نه مصلحت؛ زیرا قاعده در اسلام عدم جواز تصرّف در اموال و أنفس دیگران جز با اذن آنان است و با این وصف، تنها مخصّص آن در خصوص اموال و أنفس قاصران، دفع ضرر از آن‌ها در غیاب سرپرست آن‌هاست که ضروری است و قدر متیقّن محسوب می‌شود، نه جلب منفعت برای آن‌ها که ضروری نیست و جنبه‌ی فضولی دارد؛ با توجّه به اینکه «إحسان» مجوّز دخالت در کارهای دیگران بدون ضرورت نیست، بلکه چه بسا چنین دخالتی «إحسان» محسوب نمی‌شود؛ مانند تزویج کودک و اجاره‌ی مال غایب بدون ضرورت به صرف مصلحت. با این وصف، دخالت در اموال و أنفس قاصران بیش از حدّی که برای حفظ آن‌ها ضرورت دارد، در حکم معامله‌ی فضولی است و موقوف به اجازه‌ی افراد قاصر پس از رفع قصور یا سرپرست آنان پس از پیدا شدن یا خلیفه‌ی خداوند در زمین است.

امّا آیا فقیه جامع الشّرائط در این قبیل کارها «ولایت» دارد؛ به این معنا که نسبت به سایر مؤمنان اولی به تصدّی است، به نحوی که با وجود او سایر مؤمنان مجاز به تصدّی نیستند و تصدّی آنان بدون اذن او غیر شرعی است؟ در این باره میان فقها اختلاف نظر وجود دارد؛ به این ترتیب که برخی از آنان معتقد به «ولایت فقیه» در این قبیل امور هستند و برخی دیگر «ولایت فقیه» در این قبیل امور را ثابت نمی‌دانند و جواز تصدّی او در آن‌ها را صرفاً از باب قدر متیقّن می‌دانند؛ با این تقریر که فقیه جامع الشّرائط قدر متیقّن از کسانی است که مجاز به تصدّی در این قبیل امور هستند، بی‌آنکه دلیلی برای ولایت او در آن‌ها وجود داشته باشد، در حالی که از آنچه گفتیم روشن شد که عموم مؤمنان مجاز به تصدّی در این قبیل کارها هستند و فقیه جامع الشّرائط نیز یکی از آنان است، بی‌آنکه لزوماً قدر متیقّن از آنان باشد؛ چراکه غالب این قبیل کارها از موضوعات عرفی است و بیشتر از فقاهت به مهارت نیاز دارد، مانند رسیدگی به کودکان، دیوانگان، حیوانات، باغ‌ها و زمین‌های زراعی، تا حدّی که گاهی یک مؤمن بی‌سواد بهتر از یک فقیه جامع الشّرائط آن‌ها را انجام می‌دهد؛ همچنانکه جواز انجام آن‌ها در حدّ ضرورت، «ولایت» محسوب نمی‌شود؛ چراکه «ولایت» در اصطلاح سلطه‌ای است که جز به مصلحت مولّی علیه مقیّد نیست، مانند سلطه‌ی پدر و جدّ بر امور کودک، در حالی که جواز تصدّی در «امور حسبیّه» برای جلوگیری از تلف شدن اموال و أنفس قاصران، مقیّد به ضرورت است و چه بسا سلطه محسوب نمی‌شود.

آری، به نظر می‌رسد که مقتضای لطف خداوند، جعل «ولیّ» در «امور حسبیّه» است؛ چراکه فوت مصلحت افراد قاصر بدون تقصیری از جانب خودشان، بر خلاف رضایت خداوند است و با این وصف، در صورتی که جلوگیری از آن با جعل «ولیّ» ممکن باشد، مقتضای لطف خداوند جعل اوست و او همانا خلیفه‌ی خداوند در زمین است؛ چراکه خداوند ولیّ مردم است؛ چنانکه فرموده است: «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ» (شوری/ 9)؛ «پس خداوند همانا او ولیّ است» و فرموده است: «مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ» (کهف/ 26)؛ «آنان را جز او هیچ ولیّی نیست» و با این وصف، خلیفه‌ی او در زمین مجرای «ولایت» اوست و به تبع او بر مردم «ولایت» دارد؛ به این معنا که به آنان از خودشان سزاوارتر است؛ چنانکه فرموده است: «النَّبِیُّ أَوْلَىٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ۖ» (أحزاب/ 6)؛ «پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» و تبعاً برای او جایز است که در اموال و أنفس آنان تا حدّ مصلحت‌شان تصرّف کند، اگرچه مانند تصرّفات خضر علیه السّلام در کشتی مساکین (کهف/ 71) و کودک دو مؤمن (کهف/ 74) و دیوار دو یتیم (کهف/ 77) باشد. بنابراین، خلیفه‌ی خداوند در زمین می‌تواند در رابطه با افراد قاصری که ولیّ ندارند، مانند ولیّ عمل کند؛ به این ترتیب که در صورت مصلحت، مثلاً زمین را کشت کند و خانه را اجاره دهد و اثاث را بفروشد و درآمد آن‌ها را برای مالک نگاه دارد یا به کسب بیندازد، امّا آیا کسی جز او از چنین ولایتی برخوردار است؟ قطعاً در حضور او نه و در این باره بحثی وجود ندارد، امّا در غیاب او دو احتمال است: یکی اینکه کسی از آن برخوردار نیست؛ به خاطر اصل و عدم دلیل و اقدام مردم به غیاب او که او را در حکم حاضر قرار می‌دهد و دیگری اینکه «مؤمنان عادل» از آن برخوردارند و آنان کسانی هستند که در غیاب او نقشی نداشته‌اند و به زمینه‌سازی برای حضور او اقدام کرده‌اند؛ چنانکه خداوند آنان را ولیّ یکدیگر شمرده و فرموده است: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَٰئِکَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّىٰ یُهَاجِرُوا ۚ» (أنفال/ 72)؛ «هرآینه کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با مال‌ها و جان‌هاشان در راه خداوند جهاد کردند و کسانی که (آنان را) جای دادند و یاری رساندند، آنان برخی‌شان ولیّ برخی دیگرند و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نکردند، شما را چیزی از ولایت آنان نیست تا آن گاه که هجرت کنند» و فرموده است: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ ۚ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (توبه/ 71)؛ «و مردان مؤمن و زنان مؤمن برخی ولیّ برخی دیگرند، به معروف امر می‌کنند و از منکر نهی می‌نمایند و نماز را بر پا می‌دارند و زکات را می‌پردازند و از خداوند و پیامبرش فرمان می‌برند، آنان را خداوند خواهد آمرزید، هرآینه خداوند عزّتمندی حکیم است»؛ با توجّه به اینکه «ولایت» آنان نسبت به یکدیگر مطلق است و تبعاً هر تصرّفی از آنان در امور یکدیگر با قید مصلحت را در بر می‌گیرد، جز تصرّفی از آنان که دلیلی برای منع آن وجود دارد و با این وصف، تصرّف آنان در امور یتیمان، دیوانگان، مفقودان و مردگانِ یکدیگر به قدر مصلحت جایز است، اگرچه بیش از قدر ضرورت باشد و این قدر متیقّن از «ولایت» آنان محسوب می‌شود.

آری، کسانی که در غیاب خلیفه‌ی خداوند در زمین نقش داشته‌اند و به زمینه‌سازی برای حضور او اقدام نکرده‌اند، به این ترتیب که از حاکمانی جز او اطاعت می‌کنند و دعوت دعوت کننده‌ی به سوی او را اجابت نمی‌کنند، ولایتی در «امور حسبیّه» ندارند و دخالت آنان در این محدوده غیر شرعی است؛ چراکه آنان جامع شرائط مذکور نیستند؛ با توجّه به اینکه در راه حکومت خلیفه‌ی خداوند در زمین جهاد و هجرت نمی‌کنند و جهاد کننده و هجرت کننده‌ی در راه آن را جای نمی‌دهند و یاری نمی‌رسانند و این گونه به معروف امر نمی‌کنند و از منکر نهی نمی‌نمایند و از خداوند و پیامبرش فرمان نمی‌برند؛ بلکه به سبب دشمنی‌شان با دعوت کننده‌ی به سوی خلیفه‌ی خداوند در زمین، دشمن خداوند و دشمن مؤمنان محسوب می‌شوند، در حالی که خداوند فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ» (ممتحنه/ 1)؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! دشمن من و دشمن خود را ولیّ نگیرید»؛ همچنانکه حکومت کسی جز خلیفه‌ی خداوند در زمین، از «امور حسبیّه» محسوب نمی‌شود؛ زیرا چیزی که خداوند راضی به إهمال آن نیست، تنها حکومت خلیفه‌اش در زمین است که به دلیل وجود او در هر زمانی ممکن است و عذری برای عدول از آن وجود ندارد و از این رو، کسانی که مطلق حکومت را از «امور حسبیّه» می‌شمارند و با این خدعه، برای حکومت خود مشروعیّت می‌تراشند، دجّالند.

حاصل آنکه «مؤمنان عادل» تا زمان دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، در «امور حسبیّه» میان خود ولایت دارند، اگرچه به اصطلاح «فقیه» شمرده نشوند؛ زیرا خداوند شرط ولایت آنان بر یکدیگر در اموری که احتیاج به ولایت دارد را «فقیه بودن» آنان ندانسته، بلکه «عادل بودن» آنان به معنای جهاد و هجرت در راه خداوند و پشتیبانی از مجاهدان و مهاجران در راه او و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه‌ی نماز و پرداخت زکات و اطاعت از خداوند و پیامبرش دانسته است و آن همانا در زمینه‌سازی برای ظهور مهدی علیه السّلام مصداق می‌یابد که جز با اجابت دعوت کننده‌ی به سوی او و عدم اجابت دعوت کنندگان به سوی غیر او ممکن نیست. از اینجا دانسته می‌شود که زمینه‌سازی برای ظهور مهدی علیه السّلام نقش محوری و تعیین کننده‌ای در صحّت و قبولی بسیاری از اعمال مسلمانان دارد و کسانی که دعوت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به سوی آن را اجابت نمی‌کنند، اعمال خود را نابود می‌کنند، در حالی که نمی‌دانند؛ چنانکه خداوند فرموده است: «ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَرِهُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» (محمّد/ 9)؛ «این به سبب آن بود که آنان از چیزی که خداوند نازل کرد کراهت یافتند پس اعمالشان را نابود کرد» و فرموده است: «ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» (محمّد/ 28)؛ «این به سبب آن بود که آنان از چیزی پیروی کردند که خداوند را به خشم آورد و از خشنودی او کراهت داشتند، پس اعمالشان را نابود کرد» و ستایش برای خداوند پروردگار جهانیان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۲:۲۴

لطفا پرسش شماره 213 احکام با موضوع «احکام زکات، خمس، صدقه، هبه، قرض، وقف و عاریه» ثبت شده توسط «رضا راضی» در تاریخ 14 تیر 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

افراد واجب النفقه چه کسانی هستند؟

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

افراد واجب النّفقه سه دسته‌اند که ذیلاً درباره‌ی آنان توضیح داده می‌شود:

1 . نفقه‌ی زوجه اگرچه بی‌نیاز باشد بر عهده‌ی مرد است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ۚ» (نساء/ 34)؛ «مردان قیّم بر زنان هستند به سبب فضیلتی که خداوند برخی از آنان را بر برخی دیگر داده است و به سبب نفقه‌ای که از اموال خود می‌پردازند» و آن عبارت از خوراک، پوشاک و مسکن در حدّ توانایی است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «وَعَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ۚ لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ۚ» (بقره/ 233)؛ «و خوراک آنان و پوشاک آنان به صورت متعارف بر عهده‌ی مردی است که فرزند برای او متولّد شده است، کسی جز به اندازه‌ی توانش تکلیف نمی‌شود» و فرموده است: «أَسْکِنُوهُنَّ مِنْ حَیْثُ سَکَنْتُمْ مِنْ وُجْدِکُمْ وَلَا تُضَارُّوهُنَّ لِتُضَیِّقُوا عَلَیْهِنَّ ۚ» (طلاق/ 6)؛ «آنان را هر جا که خودتان در حدّ توانتان سکونت کرده‌اید ساکن کنید و به آنان زیان نرسانید تا آنان را در تنگنا قرار دهید» و فرموده است: «لِیُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ ۖ وَمَنْ قُدِرَ عَلَیْهِ رِزْقُهُ فَلْیُنْفِقْ مِمَّا آتَاهُ اللَّهُ ۚ لَا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا ۚ» (طلاق/ 7)؛ «هر کس گشایشی دارد باید از گشایش خود نفقه دهد و هر کس تنگدست است باید از چیزی که خداوند روزی‌اش کرده است نفقه دهد، خداوند کسی را جز به اندازه‌ی چیزی که به او داده است تکلیف نمی‌کند».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۲:۲۲

لطفا پرسش شماره 212 عقاید با موضوع «شناخت آخرت؛ احوال روح، جن و فرشتگان» ثبت شده توسط «رضا راضی» در تاریخ 14 تیر 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینه‌ساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.

متن پرسش:

لطفاً درباره‌ی جنّیان توضیح دهید. جنّیان در کجا زندگی می‌کنند؟ غذایشان چیست؟ آیا جن و انس می‌توانند با هم ازدواج کنند؟ آیا می‌توانند بچه‌های انسان را بکشند و آزار برسانند؟

پاسخ بخش پاسخگویی به پرسش‌های دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:

تنها منبع یقینی و قابل اعتماد برای شناخت جنّیان کتاب خداوند است و آن درباره‌ی آنان آگاهی‌های زیر را به دست داده است:

1 . منشأ پیدایش جنّیان آتش است؛ چنانکه فرموده است: «وَخَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مَارِجٍ مِنْ نَارٍ» (الرّحمن/ 15)؛ «و جن را از آتشی بی‌دود آفرید» و آتش -بنا بر نظر مشهور- یکی از گونه‌های پلاسما است که یکی از چهار فاز اصلی مادّه و نوع خاصّی از گاز محسوب می‌شود و می‌تواند علّت اصلی نامرئی بودن جنّیان برای انسان در حالت عادی باشد؛ همچنانکه می‌تواند عاملی برای امکان نزدیک شدن آنان به آسمان و عبورشان از برخی اشیاء که امکان عبور گاز از آن‌ها وجود دارد در نظر گرفته شود، یا حتّی توجیه‌گر مزاج گرم و خشک و خوی تند و تیزی برای آنان باشد.

2 . پیدایش جنّیان پیش از پیدایش انسان واقع شده؛ چنانکه فرموده است: «وَالْجَانَّ خَلَقْنَاهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نَارِ السَّمُومِ» (حجر/ 27)؛ «و جن را پیشتر از آتش سوزان آفریدیم» و این می‌تواند به معنای آن باشد که آنان فرصت بیشتری برای تکثیر شدن داشته‌اند و تبعاً از آدمیان بیشترند؛ چنانکه فرموده است: «وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعًا یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ ۖ» (أنعام/ 128)؛ «و روزی که همه‌ی آنان را محشور می‌کند، ای گروه جنّیان! شما از انسان‌ها بیشتر شده‌اید»!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۵ ، ۰۲:۱۹