4.عقاید: شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ طریقهی شناخت خلیفهی خداوند در زمین (معجزه و نص)
لطفا پرسش شماره 226 عقاید با موضوع «شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ طریقهی شناخت خلیفهی خداوند در زمین (معجزه و نص)» ثبت شده توسط «حامد پهلوان» در تاریخ 4 شهریور 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
با تشکّر صمیمانه از پاسخهای کامل، مستدل، دقیق و زیبای شما که انصافاً در هیچ یک از سایتهای اسلامی سراغ نداریم و مایهی هدایت و معرفت ما در این روزگار حیرت شده است. لطفاً «معجزه» را برای ما تعریف کنید و بفرمایید که تفاوت آن با سحر چیست؟ با توجّه به اینکه امروزه ساحران بیدین در هند و ژاپن و جاهای دیگر کارهای خارق العاده و محیّر العقولی انجام میدهند که در ظاهر تفاوتی با «معجزه» ندارند و حتّی بعضاً به قصد شبیهسازی و معارضه با معجزات انبیا انجام میشوند!
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
«معجزه» در لغت به
معنای «عاجز کننده» و در اصطلاح به معنای چیزی غیر ممکن برای انسان و جن
است که مدّعی انتصاب از جانب خداوند به منصبی ممکن، در پی إعلام قبلی خود
یا درخواست مردم یا به نحوی که تعلّق آن به او و دلالت آن بر صدق ادّعایش
قطعی باشد، إظهار میکند. بنابراین، میتوان گفت: اولاً «معجزه» چیزی است که إظهار آن برای
هیچ انسان و جنّی -از آن حیث که انسان و جنّ است- امکان ندارد؛ مانند تبدیل
کردن عصا به اژدها و خارج کردن شتر از کوه و زنده کردن مجسّمهی گِلی و
جاری ساختن آب از انگشتان و دو نیم کردن ماه در آسمان و آوردن کتابی مانند
قرآن که برای هیچ انسان و جنّی امکان ندارد و این از آن روست که اگر برای
جنّیان امکان داشته باشد، ممکن است انسانی با کمک گرفتن از جنّیان آن را
إظهار کند و با این وصف، موجب یقین به صدور آن از جانب خداوند نمیشود؛
مانند جابهجا کردن اشیاء بدون تماس با آنها و ربودن آنها از پیش چشم
ناظران و خبر دادن از اشیائی پنهان در جایی معیّن که برای داخل شوندگان به
آنجا قابل مشاهده است و معلّق ساختن خود یا چیزی قابل حمل میان زمین و
آسمان و کارهایی دیگر از این دست که میان ساحران رواج دارد و با کمک گرفتن
از جنّیان انجام میشود. وانگهی مراد از «امکان»، امکان وقوعی، عادی و
اتّفاقی است؛ زیرا چیزی که وقوع آن در جهان مادّی به صورت عادی یا اتّفاقی
ممکن است، «معجزه» محسوب نمیشود؛ مانند وقوع کسوف، بروز زلزله، حدوث
گردباد و سقوط شهابسنگ؛ مگر آنکه از سویی متّصل به درخواست مردم یا إعلام
قبلی إظهار کننده باشد و از سوی دیگر توسّط اظهار کننده قابل تکرار باشد. ثانیاً «معجزه» چیزی است که مدّعی انتصاب
از جانب خداوند به منصبی ممکن از لحاظ عقلی یا شرعی إظهار میکند و با این
وصف، چیزی که مدّعی انتصاب از جانب خداوند به منصبی غیر ممکن از لحاظ عقلی
یا شرعی إظهار میکند، «معجزه» محسوب نمیشود؛ مانند چیزی که مدّعی یگانگی
با خداوند یا فرزندی برای او یا نبوّت بعد از پیامبر خاتم یا امامت بعد از
خلیفهی دوازدهم یا نسخ فرائض اسلام یا ترخیص گناهان کبیره، إظهار میکند؛
با توجّه به اینکه انتصاب از جانب خداوند به چنین مناصبی عقلاً یا شرعاً
محال است. از اینجا دانسته میشود که مدّعی انتصاب از جانب خداوند به منصبی
غیر ممکن، هرگاه چیزی شبیه به «معجزه» إظهار کند، تصدیق نمیشود، بلکه
«دجّال» شمرده میشود؛ زیرا در روایات متواتر اسلامی تأکید شده است که
«دجّال» ادّعای ربوبیّت دارد و چیزهایی شبیه «معجزه» إظهار میکند، ولی
تصدیق او جایز نیست. ثالثاً «معجزه» چیزی است که مدّعی انتصاب
از جانب خداوند به منصبی ممکن، با إعلام قبلی خود یا درخواست مردم إظهار
میکند و با این وصف، اگر بدون إعلام قبلی او و بدون درخواست مردم ظاهر
شود، «معجزه» شمردن آن مصادره به مطلوب است؛ مانند اینکه رویدادی غیر طبیعی
در جهان روی دهد و ادّعا کنندهای مدّعی شود که آن برای اثبات ادّعای او
روی داده است! مگر اینکه تعلّق آن به او از یک سو و دلالتش بر صدق ادّعای
او از سوی دیگر، قطعی باشد؛ مانند ندای آسمانی به نام و مشخّصات مهدی که
ظاهراً بدون إعلام قبلی او و بدون درخواست مردم ظاهر میشود، ولی تعلّق آن
به او و دلالتش بر صدق ادّعای او قطعی است و از این رو، «معجزه» محسوب
میشود. رابعاً «معجزه» برای هر کسی که مدّعی
انتصاب از جانب خداوند به منصبی ممکن است ضروری است، مگر اینکه صاحب
معجزهای به انتصاب او از جانب خداوند به منصب مذکور «نص» کند؛ چراکه در
این صورت، إظهار «معجزه» توسّط او ضروری نیست و تبعاً درخواست آن از او نیز
وجهی ندارد، مشروط به اینکه مصداق او برای مردم شناخته باشد؛ چراکه اگر
مصداق او برای آنان شناخته نباشد، إظهار «معجزه» برای شناساندن مصداق او به
آنان ضروری است؛ مانند مهدی که منصب او بنا بر روایات متواتر برای مردم
شناخته است، ولی مصداق او برای آنان شناخته نیست و از این رو، خداوند با
«ندایی آسمانی» مصداق او را به آنان میشناساند و با اشاره به او
میفرماید: «هٰذَا ٱلْمَهْدِیُّ فَٱتَّبِعُوهُ»؛ «این مهدی است، پس از او اطاعت کنید» (طبرانی، مسند الشّامیین، ج2، ص72؛ مقدسی، عقد الدّرر، ص135؛ صفار، بصائر الدّرجات، ص331؛ نعمانی، الغیبة، ص328؛ ابن بابویه، الخصال، ص649؛ همو، کمال الدین، ص671؛ خزاز، کفایة الأثر، ص151؛ ابن خشاب، تاریخ موالید الأئمة،
ص46؛ عاملی، الصراط المستقیم، ج2، ص252). بنابراین، کسی که خود را مهدی
میشمارد نمیتواند با استناد به روایات متواتر از مردم توقّع داشته باشد
که از او اطاعت کنند، مگر پس از اینکه مهدی بودن خود را با «معجزه» برای
آنان إثبات کند؛ با توجّه به اینکه او مدّعی است: «من مهدی هستم (صغرا) و
اطاعت از مهدی واجب است (کبرا)، پس اطاعت از من واجب است (نتیجه)»، در حالی
که روایات متواتر تنها کبرای ادّعای او را اثبات میکنند و از اثبات صغرای
ادّعای او عاجز هستند و با این وصف، اطاعت از او به اعتبار واجب بودن
اطاعت از مهدی، سفاهت است. از اینجا دانسته میشود کسانی که بدون
آوردن «معجزه» با شرایط و خصوصیّات فوق، خود را منصوب از جانب خداوند
میشمارند و با استناد به روایات مختلف از مردم میخواهند که مطیع آنان
شوند، مدّعیانی دروغین هستند و این قاعدهی مهمّی است که حضرت علامه منصور
هاشمی خراسانی أیّده الله تعالی در برخی گفتارهای نورانی خود بر آن تأکید
فرموده است (رجوع کنید به: گفتار 57).