4.عقاید: ایمان و کفر؛ شناخت کفر، شرک، نفاق، ارتداد و فسق
لطفا پرسش شماره 230 عقاید با موضوع «ایمان و کفر؛ شناخت کفر، شرک، نفاق، ارتداد و فسق» ثبت شده توسط «حمید» در تاریخ 14 شهریور 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
دربارهی «مرتد» دو مسألهی بنیادین مطرح است: موضوع مرتد و حکم او، با این تقریر که مرتد چه کسی است و چه حکمی دارد؟ 1 . موضوع مرتد حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله
تعالی در کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، مبحث «شناخت مرتد» (ص182) و «شناخت
منافق» (ص183) اصل نظر خود دربارهی موضوع مرتد را تبیین فرموده است.
مطابق با نظر این بزرگوار، «مرتد» در اصطلاح به کسی گفته میشود که از
اسلام خارج شده است، ولی «تنها کسانی از اسلام خارج شمرده میشوند که به
خروج خود از اسلام علم دارند و اقرار میکنند؛ مانند کسانی که خداوند
دربارهی آنان فرموده است: <شَاهِدِینَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ ۚ> (توبه/ 17)؛ <در حالی که گواهی دهندگان بر خودشان به کفر هستند> و فرموده است: <وَشَهِدُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کَانُوا کَافِرِینَ> (أنعام/ 130)؛ <و بر خودشان گواهی دادند که آنان کافر بودند>!».
به عبارت دیگر، «مرتد کافری است که به کفر خود بعد از اسلام، اقرار دارد» و
با این وصف، کسی که خود را مسلمان میشمارد، حتّی اگر مانند کافران سخن
بگوید یا عمل کند، «مرتد» شمرده نمیشود، نه به این معنا که در واقع «مرتد»
نیست، بل به این معنا که در ظاهر حکم «مرتد» بر او جریان نمییابد.
بنابراین، کسی که بر خلاف ضروریّات اسلام سخن میگوید یا عمل میکند، در
واقع «کافر» است، ولی تا هنگامی که شهادتین را بر زبان میراند، مسلمان
شمرده میشود و تبعاً جان و مال او در امان است؛ چنانکه در کتاب خداوند
آمده است: «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» (نساء/ 94)؛ «و به کسی که برای شما إظهار اسلام میکند نگویید که مؤمن نیستی»
و در روایات متواتر آمده است که هر کس شهادتین را بر زبان میراند، مسلمان
شمرده میشود و حسابش با خداوند است (نگاه کنید به: مسند الشّافعی، ص169؛
سنن سعید بن منصور، ج2، ص322؛ مصنّف عبد الرزاق، ج6، ص67؛ مصنّف ابن أبی
شیبه، ج6، ص576؛ مسند أحمد، ج1، ص11 و ج3، ص300؛ صحیح البخاری، ج1، ص12؛
صحیح مسلم، ج1، ص39؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص1295؛ سنن الترمذی، ج4، ص117؛ سنن
النّسائی، ج7، ص80 و منابع فراوان دیگر). از اینجا دانسته میشود که تکفیر
مسلمانان به سبب عقاید یا اعمال آنان -هر چند بسیار نادرست باشد- وجهی
ندارد، ولی اگر عقیده یا عمل کسی از آنان مستلزم انکار یکی از ضروریّات
اسلام باشد، میتوان او را «منافق» دانست و ضروریّات اسلام -بنا بر مبنای
حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب شریف «بازگشت به
اسلام» (ص40)-، عقاید و احکامی هستند که بودن آنها از اسلام بنا بر صریح
کتاب خداوند ثابت است؛ مانند نبودن فرزندی برای خداوند و جسمانی بودن معاد و
وجود نعمتها در بهشت و عذابها در جهنّم و خاتمیّت محمّد صلّی الله علیه و
آله و سلّم در نبوّت و کلام خداوند بودن قرآن و قبله بودن مسجد الحرام و
وجود جنّ و شیطان و ملائکه و جبرئیل و میکائیل و طهارت مریم علیها السّلام
از چیزی که به او نسبت داده شده است و عروج مسیح علیه السّلام و مصلوب نشدن
او و وجوب پیروی از سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و نماز و
زکات و حج و جهاد و روزهی ماه رمضان و امر به معروف و نهی از منکر و مودّت
اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت مؤمنین و برائت از
مشرکین و مشروعیّت قصاص و حرمت سحر و زنا و لواط و قمار و سرقت و شرب خمر و
نکاح با محارم و قتل نفس مگر به حق و اطاعت از ظالمان مگر از روی تقیّه و
خوردن خون و مردار و گوشت خوک و حیوانی که با نام خداوند ذبح نشده است و
مانند آن، با توجّه به اینکه همهی آنها با صراحت در کتاب خداوند آمدهاند
و میتوان منکر یکی از آنها را منکر ضروری اسلام و در صورت اقرار به کفر
«مرتد» و در صورت ادّعای مسلمانی «منافق» دانست. البته «منافق» هرگاه اصل
یگانگی خداوند یا نبوّت پیامبرش را انکار کند یا به یکی از آن دو اهانت روا
دارد، «مرتدّ» محسوب میشود؛ چراکه انکار اصل یگانگی خداوند یا نبوّت
پیامبرش و اهانت به یکی از آن دو، با شهادتین قابل جمع نیست و از این رو،
«زندیقان» که خود را مسلمان میشمارند و در عین حال، اصل یگانگی خداوند یا
نبوّت پیامبرش را انکار میکنند، در حکم «مرتد» هستند. 2 . حکم مرتد حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله
تعالی در کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، مبحث «شناخت منافق» (ص183) اصل نظر
خود دربارهی حکم مرتد را تبیین فرموده است. مطابق با نظر این بزرگوار،
«مرتد» به معنای کسی که «به کفر خود بعد از اسلام، اقرار دارد» کشته میشود
و این حکمی است که میان مسلمانان دربارهی آن اختلافی نیست؛ جز اینکه
بیشتر آنان مانند حنفیان، شافعیان، مالکیان و سایر اهل سنّت کشتن او را پس
از استتابه (دعوت به توبه در مهلتی سه روزه) جایز دانستهاند و برخی از
آنان مانند امامیّه استتابه را مخصوص به مرتدّی دانستهاند که از پدر و
مادر کافر متولّد شده است، در حالی که حضرت علامه حفظه الله تعالی کشتن او
در هر یک از دو حال را در صورت صلاحدید خلیفهی خداوند در زمین جایز شمرده و
فرموده است: «کشتن او به این عنوان، پیش یا پس از استتابه، بسته به
صلاحدید خلیفهی خداوند در زمین، جایز است» و این از یک سو به دلیل اخبار
متواتری است که بر جواز کشتن مرتد به نحو مطلق و جواز استتابهی او به نحو
مطلق دلالت دارند و از سوی دیگر به دلیل آن است که کشتن مرتد یک سیاست
اسلامی برای حفظ دین و دفع فتنه و جلوگیری از ایجاد رخنه در صفوف مسلمانان
است و این از شؤون خلیفهی خداوند در زمین شمرده میشود. امّا حکم مرتد پیش از هر چیز مبتنی بر
کتاب خداوند است؛ چراکه کتاب خداوند اکیداً از بازگشت به کفر پس از اسلام
بر حذر داشته و به عنوان نمونه فرموده است: «یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ
أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ
وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَىٰ عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللَّهِ
وَفِیکُمْ رَسُولُهُ ۗ وَمَنْ یَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَىٰ
صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ
حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» (آل عمران/ 100-102)؛ «ای
کسانی که ایمان آوردید! اگر از برخی کسانی که کتاب داده شدند پیروی کنید
شما را پس از ایمانتان کافر میگردانند و چگونه کافر میشوید در حالی که
آیات خداوند بر شما خوانده میشود و در میانتان پیامبر اوست؟! و هر کس به
خداوند تمسّک جوید به راهی راست رهنمون شده است. ای کسانی که ایمان آوردید!
از خداوند پروا کنید و نمیرید مگر در حالی که مسلمان هستید» و فرموده است: «وَدَّ
کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ
إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا
تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ ۖ» (بقره/ 109)؛ «بسیاری
از اهل کتاب دوست میدارند که شما را بعد از ایمانتان کافر گردانند از روی
حسادتی که در خود دارند بعد از اینکه حق برایشان آشکار شد» و فرموده است: «وَقَالَتْ
طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى
الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ
یَرْجِعُونَ» (آل عمران/ 72)؛ «و شماری از
اهل کتاب گفتند به چیزی که بر مؤمنان نازل شده است در آغاز روز ایمان
آوردید و در پایان آن کافر شوید تا شاید آنان (از دین خود) برگردند» و فرموده است: «وَلَا
یَزَالُونَ یُقَاتِلُونَکُمْ حَتَّىٰ یَرُدُّوکُمْ عَنْ دِینِکُمْ إِنِ
اسْتَطَاعُوا ۚ وَمَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَیَمُتْ وَهُوَ
کَافِرٌ فَأُولَٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ۖ
وَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» (بقره/ 217)؛ «و
آنان همواره با شما خواهند جنگید تا آن گاه که شما را از دینتان
برگردانند اگر بتوانند و هر کس از شما از دینش برگردد، پس بمیرد در حالی که
کافر است، آنها اعمالشان در دنیا و آخرت نابود میشود و آنها یاران
آتشند و در آن جاودان خواهند بود» و فرموده است: «یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ
فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ
عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی
سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ۚ» (مائده/ 54)؛ «ای
کسانی که ایمان آوردید! هر کس از شما از دینش مرتد شود به زودی خداوند
گروهی را میآورد که آنان را دوست میدارد و آنان او را دوست میدارند، با
مؤمنان فروتن و با کافران سختگیرند، در راه خداوند جهاد میکنند و از ملامت
ملامتگری نمیهراسند» و فرموده است: «یَوْمَ
تَبْیَضُّ وُجُوهٌ وَتَسْوَدُّ وُجُوهٌ ۚ فَأَمَّا الَّذِینَ اسْوَدَّتْ
وُجُوهُهُمْ أَکَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا
کُنْتُمْ تَکْفُرُونَ» (آل عمران/ 106)؛ «روزی
که رویهایی سپید و رویهایی سیاه میشود، پس اما کسانی که رویهاشان سیاه
میشود آیا بعد از ایمانتان کافر شدید؟! پس عذاب را بچشید به سبب اینکه
کفر میورزیدید» و فرموده است: «ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا فَطُبِعَ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لَا یَفْقَهُونَ» (منافقون/ 3)؛ «این به سبب آن است که آنان ایمان آوردند و سپس کافر شدند، پس بر دلهاشان مهر نهاده شد، پس آنان در نمییابند» و فرموده است: «وَدُّوا
لَوْ تَکْفُرُونَ کَمَا کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَوَاءً ۖ فَلَا
تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّىٰ یُهَاجِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ
ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ
ۖ» (نساء/ 89)؛ «آرزو میکنند که ای کاش شما
هم کافر میشدید همان طور که آنان کافر شدند، پس با هم یکسان میبودید، پس
از آنان دوستانی نگیرید تا آن گاه که در راه خداوند هجرت کنند، پس اگر روی
برتافتند آنان را در هر جایی که یافتید بگیرید و بکشید» و این
«گرفتن و کشتن»، از مصادیق «عذابی دردناک در دنیا» است که برای مرتدّین در
صورت روی گرداندنشان از توبه مقرّر داشته و فرموده است: «یَحْلِفُونَ
بِاللَّهِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُوا
بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ وَهَمُّوا بِمَا لَمْ یَنَالُوا ۚ وَمَا نَقَمُوا
إِلَّا أَنْ أَغْنَاهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ ۚ فَإِنْ
یَتُوبُوا یَکُ خَیْرًا لَهُمْ ۖ وَإِنْ یَتَوَلَّوْا یُعَذِّبْهُمُ
اللَّهُ عَذَابًا أَلِیمًا فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ ۚ وَمَا لَهُمْ فِی
الْأَرْضِ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ» (توبه/ 74)؛ «به
خداوند سوگند میخورند که نگفتند، در حالی که کلمهی کفر را گفتند و پس از
اسلامشان کافر شدند و به چیزی اقدام کردند که به آن دست نیافتند و انتقام
نگرفتند مگر از اینکه خداوند و پیامبرش آنان را از فضل خود بینیاز کرد، پس
اگر توبه کنند برایشان بهتر است و اگر (از توبه) روی گردانند خداوند آنان
را در دنیا و آخرت عذابی دردناک میکند و برای آنان در زمین هیچ سرپرست یا
پشتیبانی نیست»، با توجّه به اینکه در جایی دیگر «قتل» را از مصادیق «عذاب در دنیا» دانسته و فرموده است: «قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ» (توبه/ 14)؛ «با آنان به قتل کوشید که خداوند آنان را با دستان شما عذاب کند»؛ همچنانکه مجازاتی مانند رجم را «عذاب» نامیده و فرموده است: «وَیَدْرَأُ عَنْهَا الْعَذَابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهَادَاتٍ بِاللَّهِ ۙ إِنَّهُ لَمِنَ الْکَاذِبِینَ» (نور/ 8)؛ «و عذاب را از زن دور میکند اینکه چهار بار خدا را گواه گیرد که مرد از دروغگویان است»
و این حکمی است که روایات متواتر در میان فریقین بر آن تأکید کردهاند؛
چنانکه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «لا
یُحِلُّ دَمَ ٱمْرِئٍ مُسلِمٍ إلّا إحْدىٰ ثَلاثَةٍ: رَجُلٌ قَتَلَ
فَقُتِلَ أَوْ رَجُلٌ زَنىٰ بَعْدَ ما أُحْصِنَ أَوْ رَجُلٌ ٱرْتَدَّ
بَعْدَ إسْلامِهِ» (مسند احمد، ج6، ص205؛ صحیح البخاری، ج8، ص43؛
صحیح مسلم، ج5، ص106؛ سنن ابن ماجه، ج2، ص847؛ سنن أبی داود، ج2، ص327؛ سنن
الترمذی، ج2، ص450)؛ «خون مرد مسلمان را جز یکی از
سه چیز حلال نمیکند: مردی که مرتکب قتل شود پس کشته شود یا مردی که بعد از
احصان زنا کند یا مردی که بعد از اسلامش مرتد شود» و از علی بن ابی
طالب روایت شده است که وقتی مستورد عجلی مرتد شد اسلام را بر او عرضه کرد،
پس چون نپذیرفت گردن او را زد و میراثش را به ورثهی مسلمانش داد (نگاه
کنید به: سنن سعید بن منصور، ج1، ص101؛ مصنّف عبد الرزاق، ج10، ص170؛
کلینی، الکافی، ج7، ص256؛ ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص152؛ طوسی،
الإستبصار، ج4، ص253) و از ابو جعفر باقر روایت شده است که فرمود: «مَنْ
رَغِبَ عَنِ الإِسْلَامِ وکَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ صلّی
الله علیه و آله و سلّم بَعْدَ إِسْلَامِه فَلَا تَوْبَةَ لَهُ و قَدْ
وَجَبَ قَتْلُه و بَانَتْ مِنْه امْرَأَتُه و یُقْسَمُ مَا تَرَکَ عَلَى
وُلْدِه» (کلینی، الکافی، ج6، ص174؛ طوسی، الإستبصار، ج4، ص252)؛ «هر
کس بعد از مسلمانی از اسلام روی گرداند و به چیزی که بر محمّد صلّی الله
علیه و آله و سلّم نازل شده است کافر شود، توبهای برای او نیست و کشتن او
واجب است و زنش از او جدا میشود و ترکهاش میان فرزندانش قسمت میشود» و از جعفر بن محمّد صادق روایت شده است که فرمود: «کُلُّ
مُسْلِمٍ بَیْنَ مُسْلِمَیْنِ ارْتَدَّ عَنِ الإِسْلَامِ و جَحَدَ رَسُولَ
اللَّه صلّی الله علیه و آله و سلّم نُبُوَّتَه وکَذَّبَه فَإِنَّ دَمَه
مُبَاحٌ لِمَنْ سَمِعَ ذَلِکَ مِنْه و امْرَأَتَه بَائِنَةٌ مِنْه یَوْمَ
ارْتَدَّ و یُقْسَمُ مَالُه عَلَى وَرَثَتِه و تَعْتَدُّ امْرَأَتُه
عِدَّةَ الْمُتَوَفَّى عَنْهَا زَوْجُهَا و عَلَى الإِمَامِ أَنْ یَقْتُلَه
إِنْ أَتَوْه بِه و لَا یَسْتَتِیبَه» (کلینی، الکافی، ج6، ص174؛ ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، ج3، ص149؛ طوسی، الإستبصار، ج4، ص253)؛ «هر
مرد مسلمانی میان دو (پدر و مادر) مسلمان که از اسلام مرتد شود و پیامبری
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را انکار کند و آن حضرت را تکذیب
نماید، خونش برای هر کسی که آن را از او میشنود مباح است و زنش از او در
روزی که مرتد شده است جدا میشود و مالش میان ورثهاش تقسیم میشود و زنش
عدّهی وفات نگاه میدارد و بر امام واجب است که او را اگر به نزدش آوردند
بکشد و استتابه نکند» و در روایتی دیگر از آن حضرت و از پدرش رسیده است که فرمودند: «یُسْتَتَابُ
فَإِنْ تَابَ و إِلَّا قُتِلَ و الْمَرْأَةِ إِذَا ارْتَدَّتْ عَنِ
الإِسْلَامِ اسْتُتِیبَتْ فَإِنْ تَابَتْ ورَجَعَتْ و إِلَّا خُلِّدَتْ فِی
السِّجْنِ و ضُیِّقَ عَلَیْهَا فِی حَبْسِهَا» (کلینی، الکافی، ج7، ص256؛ طوسی، الإستبصار، ج4، ص253)؛ «او
استتابه میشود، پس اگر توبه کرد (که هیچ) وگرنه کشته میشود و زن هرگاه
از اسلام مرتد شود استتابه میشود و اگر بازگشت (که هیچ) وگرنه تا ابد
زندانی میشود و در حبس بر او سخت گرفته میشود» و از سایر اهل بیت
نیز روایاتی با این مضمون رسیده است که ذکر همهی آنها در اینجا به درازا
میانجامد و از برخی صحابه و تابعین نیز روایاتی با این مضمون رسیده است،
تا جایی که تردیدی در ثبوت آن باقی نمیماند و با این وصف، حکم مرتد در هر
حال إعدام است، ولی خلیفهی خداوند در زمین مخیّر است که او را استتابه کند
یا بدون استتابه إعدام فرماید؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد،
گفت: «قُلْتُ
لِلْمَنْصُورِ: مَتیٰ یَرْتَدُّ ٱلْمُسْلِمُ؟ قالَ: إِذا شَهِدَ عَلیٰ
نَفْسِهِ بِٱلْکُفْرِ! قُلْتُ: أَرَأَیْتَ ٱلّذِی یَدْعُو وَلیّاً أَوْ
قَبْراً أَوْ یَنْذُرُ لِغَیْرِ ٱللّهِ وَ لا یَشْهَدُ عَلیٰ نَفْسِهِ
بِٱلْکُفْرِ؟ قالَ: لا یَرْتَدُّ حَتّیٰ یَشْهَدَ، إِنَّ ٱللّهَ یَقُولُ:
<شَاهِدِینَ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ ۚ>! قُلْتُ: فَإِنْ
شَهِدَ فَیُقْتَلُ حَتْماً أَوْ یُسْتَتابُ؟ قالَ: ذٰاکَ إِلَی ٱلْإِمامِ
إِنْ شاءَ قَتَلَهُ وَ إِنْ شاءَ ٱسْتَتابَهُ! قُلْتُ: أَوْ خَلَّدَهُ فِی
ٱلسِّجْنِ؟ قالَ: هٰذَا ٱسْتِتابَةٌ وَ قَتْلٌ»؛ «به
جناب منصور گفتم: مسلمان چه هنگامی مرتد میشود؟ فرمود: هنگامی که بر ضدّ
خودش به کفر شهادت دهد! گفتم: نظرتان دربارهی کسی که ولیّی یا قبری را
میخواند یا برای غیر خداوند نذر میکند و بر ضدّ خودش به کفر شهادت
نمیدهد چیست؟ فرمود: مرتد نمیشود تا آن گاه که (بر ضدّ خودش به کفر)
شهادت دهد، هرآینه خداوند میفرماید: <در حالی که بر ضدّ خودشان به کفر
شهادت میدهند> (توبه/ 17)! گفتم: پس اگر بر ضدّ خودش به کفر شهادت دهد،
حتماً کشته میشود یا استتابه میشود؟ فرمود: آن با امام است، اگر بخواهد
او را میکشد و اگر بخواهد او را استتابه میکند! گفتم: یا او را تا ابد به
زندان میاندازد؟ فرمود: این (هم) گونهای استتابه و قتل است»! امّا آیا توبهی مرتد -هرگاه إعدام او تعیّن یافته باشد- در درگاه خداوند پذیرفته است؟ نظر بسیاری از عالمان این است که پذیرفته
نیست، ولی نظر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی آن است که توبهی
چنین کسی با سه شرط در درگاه خداوند پذیرفته است: أ . علاوه بر ارتداد، جرم دیگری در پیوند
با آن مرتکب نشده و مثلاً مسلمان دیگری را به کفر داخل نکرده باشد یا در
صورت ارتکاب، آن را جبران کرده باشد و این به دلیل سخن خداوند است که
فرموده است: «کَیْفَ یَهْدِی اللَّهُ
قَوْمًا کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ
وَجَاءَهُمُ الْبَیِّنَاتُ ۚ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ
الظَّالِمِینَ أُولَٰئِکَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ
وَالْمَلَائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ خَالِدِینَ فِیهَا لَا
یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنْظَرُونَ إِلَّا الَّذِینَ
تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بَعْدَ إِیمَانِهِمْ ثُمَّ ازْدَادُوا کُفْرًا
لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الضَّالُّونَ» (آل عمران/ 86-90)؛ «چگونه
خداوند گروهی را هدایت کند که بعد از ایمانشان کافر شدند؟ در حالی که
شهادت دادند پیامبر حقّ است و دلایل روشن برایشان آمد و خداوند گروه ظالمان
را هدایت نمیکند! آنان سزایشان این است که لعنت خداوند و فرشتگان و مردم
همگی بر آنان است، برای همیشه در آن خواهند بود، عذاب از آنان تخفیف داده
نمیشود و به آنان مهلت داده نمیشود، مگر کسانی که پس از آن توبه کنند و
اصلاح نمایند؛ چراکه خداوند آمرزندهای مهربان است! هرآینه کسانی که بعد از
ایمانشان کافر شدند و سپس بر کفر افزودند، هرگز توبهیشان پذیرفته
نمیشود و آنان همانا گمراهانند» و فرموده است: «إِنَّ
الَّذِینَ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا ثُمَّ
ازْدَادُوا کُفْرًا لَمْ یَکُنِ اللَّهُ لِیَغْفِرَ لَهُمْ وَلَا
لِیَهْدِیَهُمْ سَبِیلًا» (نساء/ 137)؛ «هرآینه
کسانی که ایمان آوردند و سپس کافر شدند و سپس ایمان آوردند و سپس کافر
شدند و سپس بر کفر افزودند، خداوند کسی نیست که آنان را بیامرزد و یا به
آنان راهی را نشان دهد»! ب . پیش از آغاز مراسم إعدام و مشاهدهی
ابزار آن توبه کند؛ چراکه توبهی او در مراسم إعدام و پس از مشاهدهی برق
شمشیر، پذیرفته نیست و این به دلیل سخن خداوند است که فرموده است: «إِنَّمَا
التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ
ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَٰئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ ۗ
وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ
یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّىٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ
قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ وَلَا الَّذِینَ یَمُوتُونَ وَهُمْ کُفَّارٌ ۚ
أُولَٰئِکَ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا» (نساء/ 17 و 18)؛ «(پذیرش)
توبه از جانب خداوند تنها برای کسانی است که کار بد را از روی نادانی
انجام میدهند و سپس به زودی توبه میکنند، آنان هستند که خداوند
توبهیشان را میپذیرد و خداوند دانایی حکیم است و توبه برای کسانی نیست
که بدیها را انجام میدهند تا آن گاه که یکی از آنان را مرگ حاضر میشود،
میگوید من الآن توبه میکنم و نه کسانی که میمیرند در حالی که کافر
هستند، آنان برایشان عذابی دردناک فراهم کردهایم»! ج . از مجازات نگریزد، بلکه خود را برای
إعدام تسلیم کند؛ چراکه توبهی او با مرگ پذیرفته میشود؛ چنانکه یکی از
یارانمان ما را خبر داد، گفت: «سَمِعْتُ
ٱلْمَنْصُورَ یَقُولُ: تَوْبَةُ ٱلْمُرْتَدِّ أَنْ یُقْتَلَ! أَما
سَمِعْتَ قَوْلَ مُوسیٰ عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ لِقَوْمِهِ: <یَا قَوْمِ
إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخَاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا
إِلَىٰ بَارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ
عِنْدَ بَارِئِکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ
الرَّحِیمُ>؟!»؛ «شنیدم جناب منصور
میفرماید: توبهی مرتد آن است که کشته شود! آیا سخن موسی علیه السّلام با
قومش را نشنیدهای که (فرمود:) <ای قوم من! هرآینه شما با گوساله
گرفتنتان به خودتان ستم کردید، پس به سوی آفریدگارتان توبه کنید و خودتان
را بکشید! آن نزد آفریدگارتان برایتان بهتر است، پس توبهیتان را پذیرفت؛
چراکه او توبهپذیری مهربان است> (بقره/ 54)؟!». همچنانکه یکی دیگر از یارانمان ما را خبر داد، گفت: «کُنْتُ
عِنْدَ ٱلْمَنْصُورِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ وَ قالَ لَهُ: إِنَّ
فُلاناً حَدَّثَنی أَنَّکَ قُلْتَ لَهُ إِنَّ تَوْبَةَ ٱلْمُرْتَدِّ أَنْ
یَقْتُلَ نَفْسَهُ! قالَ: ما قُلْتُ لَهُ ذٰلِکَ إِنَّما قُلْتُ لَهُ
تَوْبَةُ ٱلْمُرْتَدِّ أَنْ یُقْتَلَ وَ ما ذٰلِکَ إِلّا أَنْ یُقَدِّمَ
نَفْسَهُ لِلْإِمامِ فَیَقْتُلَهُ! ثُمَّ قالَ: لِلْإِمامِ أَنْ یَعْفُوَ
عَنْهُ إِذا تابَ وَ ٱعْتَذَرَ! قالَ ٱلرَّجُلُ: أَیْنَ هٰذا فی کِتابِ
ٱللّهِ؟! قالَ: قَوْلُهُ تَعالیٰ: <لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ
بَعْدَ إِیمَانِکُمْ ۚ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ
طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِمِینَ>! فَدَهِشَ ٱلرَّجُلُ وَ
قالَ: سَلامُ ٱللّهِ عَلَیْکَ! ما رَأَیْتُ أَحَداً أَعْلَمَ مِنْکَ
بِکِتابِ ٱللّهِ»؛ «در نزد جناب منصور بودم
که مردی بر او وارد شد و گفت: فلانی من را حدیث کرد که تو به او گفتهای
توبهی مرتد آن است که خودش را بکشد! فرمود: من این را به او نگفتم، بل به
او گفتم توبهی مرتد آن است که کشته شود و آن جز این نیست که خودش را برای
امام پیش آورد پس او را بکشد! سپس فرمود: برای امام است که او را عفو کند
هرگاه توبه نماید و عذر آورد! مرد گفت: این در کجای کتاب خداوند است؟!
فرمود: آنجا که میفرماید: <عذر نیاورید، شما بعد از ایمانتان کافر
شدهاید، اگر برخی از شما را عفو کنیم، برخی دیگر را عذاب میکنیم به سبب
اینکه آنان مجرم بودند> (توبه/ 66)! پس مرد شگفتزده شد و گفت: سلام
خداوند بر تو باد! کسی را از تو به کتاب خداوند عالمتر ندیدهام»! این موضوع و حکم مرتد و چگونگی توبهی او در اسلام است.