6.عقاید: شناخت کتاب خداوند؛ تفسیر برخی آیات قرآن
لطفا پرسش شماره 193 عقاید با موضوع «شناخت کتاب خداوند؛ تفسیر برخی آیات قرآن» ثبت شده توسط «فرهاد گلستان» در تاریخ 4 خرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
سه سؤال به شرح زیر دارم که خواهشمند است در خصوص آنها اظهار نظر فرمایید:
الف) در آیهی «إنّ إلینا إیابهم»، ضمیر «نا» به چه کس یا کسانی بر میگردد؟ چرا از ضمیر «ی» استفاده نشده است؟
ب) از آنجایی که خداوند در برخی آیات قرآن از ضمیر متکلّم وحده استفاده کرده است، چه منظورِ متفاوتی از آیاتی که از ضمیر متکلم مع الغیر استفاده کرده است، دارد؟
ج) در مورد دو آیهی «الله یتوفّی الأنفس» و «یتوفّاکم ملک الموت» اظهار نظر فرمایید.
متشکّرم
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید: 1 . ضمیر «نا» در آیهی مبارکهی «إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ» (غاشیه/ 25)؛ «بیگمان بازگشت آنان به سوی ماست»، به خداوند بلندمرتبه باز میگردد؛ چنانکه در آیات دیگری به این معنا تصریح شده و به عنوان نمونه، آمده است: «اللَّهُ یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (روم/ 11)؛ «خداوند آفرینش را آغاز میکند و سپس بر میگرداند و سپس به سوی او باز میگردید» و آمده است: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ» (آل عمران/ 83)؛ «و هر کس در آسمانها و زمین است خواسته و ناخواسته تسلیم او شده است و به سوی او باز میگردند» و آمده است: «هُوَ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (یونس/ 56)؛ «اوست که زنده میکند و میمیراند و به سوی او باز میگردید» و آمده است: «هُوَ رَبُّکُمْ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (هود/ 34)؛ «او پروردگار شماست و به سوی او باز میگردید».
با این وصف، استفاده از ضمیر جمع به جای مفرد در آیهی مورد سؤال، از باب
تعظیم است؛ چنانکه در زبان فارسی نیز استفاده از ضمیر جمع به جای مفرد از
باب تعظیم رایج است؛ به این صورت که به جای «من»، «ما» و به جای «تو»،
«شما» و به جای «او»، «ایشان» گفته میشود. 2 . متبادر از سخن خداوند در همهی مواردی
که به جای ضمیر متکلّم وحده از ضمیر متکلّم مع الغیر استفاده فرموده،
تعظیم است، ولی بنا بر نظر برخی مفسّران ممکن است در برخی موارد نیز به
ملائکه به مثابهی ایادی و جنود خود نظر داشته باشد، در حالی که این بر
خلاف ظاهر سخن اوست و نیاز به قرینه دارد، بلکه جمع بستن خداوند و ملائکه
با یک ضمیر خالی از اشکال نیست؛ چراکه خداوند و ملائکه در یک درجه نیستند
تا جمع بستن آنها با هم صحیح باشد؛ چنانکه خداوند در همهی موارد، ملائکه
را جدا از خود یاد کرده و به عنوان نمونه فرموده است: «لَٰکِنِ
اللَّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ ۖ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ ۖ
وَالْمَلَائِکَةُ یَشْهَدُونَ ۚ وَکَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا» (نساء/ 166)؛ «اما
خداوند به چیزی که بر تو نازل کرده است شهادت میدهد، آن را با علم خود
نازل کرده است و ملائکه نیز شهادت میدهند و خداوند به عنوان شاهد کافی
است»، بلکه از شمارش خود در میان بندگانش ابا کرده و فرموده است: «مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَىٰ ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ» (مجادله/ 7)؛ «هیچ سه نفری نیستند که با یکدیگر نجوا میکنند مگر اینکه او چهارمین آنان است و نه پنج نفری مگر اینکه او ششمین آنان است» و نفرموده است: «سومین سه نفر» و «پنجمین پنج نفر»، بلکه چنین شمارشی را کفر دانسته و فرموده است: «لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ ثَالِثُ ثَلَاثَةٍ» (مائده/ 73)؛ «هرآینه کافر شدند کسانی که گفتند خداوند سومین سه نفر است» و با این وصف، جمع بستن او و بندگانش با یک ضمیر شایسته نیست. آری، در مواردی که تأکید بر یگانگی او در سخنش موضوعیّت داشته، از ضمیر متکلّم وحده استفاده کرده و به عنوان نمونه فرموده است: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی» (طه/ 14)؛ «هرآینه من منم خداوند که جز من خدایی نیست، پس من را بپرست و نماز را برای یادم بر پا دار»، بلکه ضمیر متکلّم مع الغیر را به ضمیر متکلّم وحده تبدیل کرده و فرموده است: «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ» (أنبیاء/ 25)؛ «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که هرآینه جز من خدایی نیست پس من را پرستش کنید»!
از اینجا دانسته میشود که خداوند در مواردی که عظمت او موضوعیّت بیشتری
داشته، از ضمیر متکلّم مع الغیر و در مواردی که وحدانیّت او موضوعیّت
بیشتری داشته از ضمیر متکلّم وحده استفاده فرموده است. 3 . در آیهی «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا» (زمر/ 42)؛ «خداوند جانها را در زمان مرگشان میگیرد»، گرفتن جانها به خداوند نسبت داده شده و در آیهی «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّکُمْ تُرْجَعُونَ» (سجده/ 11)؛ «بگو فرشتهی مرگی که بر شما گماشته شده است (جانهای) شما را میگیرد و آن گاه به سوی پروردگارتان باز میگردید»، گرفتن جانها به فرشتهی مرگ نسبت داده شده، به اعتبار اینکه از جانب خداوند «گماشته شده است».
بنابراین، گویی در پاسخ به این پرسش که «خداوند چگونه جانها را میگیرد؟»
فرموده است: «به وسیلهی فرشتهی مرگ» و با این وصف، میان دو آیه تعارضی
وجود ندارد؛ خصوصاً با توجّه به اینکه نسبت دادن کاری به خداوند، لزوماً به
معنای این نیست که خداوند آن را بدون وسیله انجام میدهد، ولی برای آگاهی
از وجود و ماهیّت وسیلهی او نیاز به دلیل است، مانند آیهی «قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ» که دلیلی بر وجود و ماهیّت وسیلهی او در گرفتن جانها است.