2.مقدّمات: علم و جهل؛ وجوب تحصیل علم (اجتهاد)
لطفا پرسش شماره 183 مقدّمات با موضوع «علم و جهل؛ وجوب تحصیل علم (اجتهاد)» ثبت شده توسط «فرهاد گلستان» در تاریخ 2 خرداد 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
منظور آقای هاشمی از «علم» در کتاب ایشان چیست؟
همچنین، بفرمایید که مفهوم «اجتهاد» در کتاب ایشان چیست؟
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
مراد از «علم» در
کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، شناخت حقّ است که در یقین به آن از روی دلیل
مصداق مییابد. به علاوه، نویسندهی بزرگوار این کتاب حضرت علامه منصور
هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در تعریف «علم» فرموده است: «ٱلْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ ٱللّهُ فی قَلْبِ مَن یَشاءُ لِیُرِیَهُ فِیهِ ما یَکُونُ»؛ «علم نوری است که خداوند در دل هر کسی که میخواهد میاندازدش تا در آن چیزی که هست را نشانش دهد» (گفتار 35)
و با این وصف، پیداست که تنها دلهای بینا قادر به بهرهگیری از این نور
الهی خواهند بود. همچنین، حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
در فرازی از نامهی نورانی خود، ضمن دعوت مسلمانان به سوی «علم»، مراد خود
از آن را تبیین کرده و فرموده است: <به
خدا سوگند، شما را از «شناختن» گزیری نیست و کار شما جز با «دانستن» راست
نمیآید. هماینک، «شناخت» مانند فرشتهای شما را به سوی خود فرا میخواند و
«دانستن» مانند پیامبری شما را به سوی خود دعوت میکند. در کوچههای شما
فریاد میزند و بر پشت بامهاتان ندا میدهد که «ای بیخبران! شام بیخبری
پشت نموده و صبحِ آگاهی بر دمیده است. اینک بیدار شوید و به سوی من بشتابید
و چیزی شما را از من باز ندارد! چراکه من برای شما از نان شب واجبتر و از
کسب و کار و خانواده سودمندترم. من تنها کسی هستم که با شما میماند و در
دنیا و آخرت از شما جدا نمیشود. اموال شما از بین میروند، همسرانتان
میمیرند و فرزندانتان جدا میشوند، امّا من هیچ گاه از بین نمیروم و هیچ
گاه نمیمیرم و هیچ گاه از شما جدا نمیشوم. بل شما را مانند خود حفظ
میکنم و همراه خود به جاودانگی میرسانم. اگر من با شما باشم چیزی به شما
زیان نخواهد رساند و اگر من با شما نباشم چیزی به شما سود نخواهد رساند. پس
کدامین بازدارنده شما را از من باز میدارد و کدامین بینیاز کننده شما را
از من بینیاز میکند؟!» اینگونه «شناخت» شما را به سوی خود فرا میخواند
و این چنین «دانستن» شما را به سوی خود دعوت میکند. پس ندای او را بشنوید
و دعوت او را اجابت کنید! برای شناخت حق از باطل به پا خیزید و برای
دانستن درست از غلط اهتمام ورزید! و چرا چنین و چنان نکنید؟! در حالی که
شناخت حقّ و باطل، قوامِ انسانیّت شما و دانستنِ درست و غلط، مایهی شخصیّت
شماست. چگونه نام خود را انسان مینهد کسی که از «معرفت» بیزار است؟! و
چرا نام خود را اسب نمینهد کسی که با «علم» بیگانه است؟! داناییِ انسان،
پایهی شرفِ او و آگاهی او، مایهی عزّت اوست. مقصودم از آگاهی، ریاضی و
هندسه و مانند آن نیست و منظورم از دانایی، فقه و اصول و منطق و فلسفه
نیست! اینها همه فضلی است که امروز فتنه شده است و قوام انسانیّت شما به
اینها نیست! مقصودم از دانایی، شناختِ حق از باطل و منظورم از آگاهی،
تشخیصِ هدایت از گمراهی است. چه بسیار فقیه و فیلسوفی که به دوزخ رفته و چه
بسیار دکتر و مهندسی که رستگاری نیافته است؛ چراکه حق را از باطل نشناخته و
هدایت را از گمراهی در نیافته است!> (نامه 3). اما مراد این معلّم بزرگ از «اجتهاد»،
بررسی و پژوهشی است که برای شناخت حق به معنای یقین به آن از روی دلیل
ضروری است و این همان اجتهاد و طلب علمی است که بر هر مسلمانی واجب دانسته
است؛ چنانکه در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» (ص50) به این نکته تصریح کرده و
فرموده است: <از
اینجا دانسته میشود که تقلید از عالمان، به هیچ روی مجزی [یعنی کفایت
کننده] نیست و اجتهاد بر عموم مسلمانان واجب است؛ البته در صورتی که مراد
از اجتهاد، شناخت یقینی از عقاید و احکام اسلام باشد؛ چراکه اگر مراد از
آن، شناخت ظنّی از آنها ولو با اتکاء به اخبار آحاد و موهوماتی نظیر اجماع
باشد، تفاوت چندانی با تقلید ندارد و به تبع آن مجزی نیست؛ چراکه علّت
مجزی نبودن تقلید، مجزی نبودن اتکاء به غیر یقینیات در عقاید و احکام شرعی
است و این علّت میان تقلید و اجتهاد متّکی بر غیر یقینیات، مشترک است و با
این وصف، اجتهاد متّکی بر غیر یقینیات، مجزی نیست، هر چند از تقلید بهتر
باشد؛ بل هر کاری که برای شناخت یقینی از عقاید و احکام شرعی لازم است،
همان بر عموم مسلمانان واجب است>.