2.احکام: احکام پوشیدنیها و آراستنیها
لطفا پرسش شماره 150 عقاید با موضوع «احکام پوشیدنیها و آراستنیها» ثبت شده توسط «رضا راضی» در تاریخ 11 بهمن 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
آیا نبیّ مکرّم [اسلام] بر سایرین من جمله انبیاء قبلی و جانشینانش برتری وجودی دارد؟
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
در اسلام لباس مخصوصی برای عالمان مسلمان پیشبینی نشده، بل از پوشیدن لباس شهرت که سبب تمایز مسلمانی از مسلمانان دیگر میشود، نهی شده و با این وصف، پوشیدن چنین لباسی برای عالمان مسلمان به قصد شهرت و تمایز، مکروه است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«کُنّا مَعَ ٱلْمَنْصُورِ ٱلْهاشِمِیِّ ٱلْخُراسانِیِّ فِی مَسْجِدٍ فَأَقْبَلَ عَلَیْنا وَ قالَ: لا تَلْبِسُوا لِباسَ ٱلشُّهْرَةِ فَیَأْخُذُکُمُ ٱلْخُیَلاءُ فَیُحْبِطُ أَعْمالَکُمْ! فَما لَبِثَ أَنْ دَخَلَ رَجُلٌ عَلَیْهِ ٱلْعادَةُ، فَقالَ: هٰذا مِنْ لِباسِ ٱلشُّهْرَة»؛ «به همراه جناب منصور هاشمی خراسانی در مسجدی بودیم، پس روی به ما کرد و فرمود: لباس شهرت نپوشید که شما را خودبزرگبینی میگیرد، پس اعمالتان را نابود میکند! پس چیزی نگذشت که مردی با لباس روحانیّت وارد شد، پس آن جناب فرمود: این از لباس شهرت است»!
وانگهی «عمامه» که مهمترین جزء «لباس روحانیّت» است، توسّط اسلام سنّت نشده و مشخّصهی پیامبر، صحابه و اهل بیت او نبوده، بلکه از قبل اسلام در میان اعراب رواج داشته و یک پوشش عرفی به شمار میرفته است؛ همچنانکه اکنون در مناطقی از جهان مانند خاور میانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا و کشورهایی مانند هندوستان میان عامّهی مردم و حتّی سیکها و هندوها متعارف است و با این وصف، استفاده از آن در این سرزمینها سبب شهرت و تمایز نمیشود و تبعاً اشکالی ندارد، ولی استفاده از آن در سرزمینهایی که عامّهی مردم از آن استفاده نمیکنند و تبعاً سبب شهرت و تمایز میشود، بر خلاف اخلاق اسلامی است و کاری تکلّفآمیز و خودبزرگبینانه محسوب میشود. به همین دلیل، حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، با آنکه از عالمان بزرگ اسلام، بلکه بزرگترین عالم مسلمان بدون منازع است، اهتمامی به استفاده از «عمامه» یا لباس موسوم به «لباس روحانیّت» ندارد؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«کانَ ٱلْمَنْصُورُ یَلْبِسُ أَکْثَرَ ما یَلْبِسُ قَمِیصاً أَبْیَضَ وَ قَلَنْسُوَةً سَوْداءَ أَوْ بَیْضاءَ وَ لا یَلْبِسُ لِباسَ ٱلْعادَةِ فَخَرَجْتُ یَوْماً مِنْ عِنْدِهِ وَ مَعِیَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحابِنا، فَوَجَدْتُهُ ساخِطاً، فَقُلْتُ لَهُ: ما لَکَ؟! فَقالَ: هٰذا سَیِّدُ ٱلْعُلَماءِ وَ رَئِیسُ ٱلْمُجْتَهِدِینَ وَ لا یَلْبِسُ لِباسَهُمْ!! قُلْتُ: وَیْحَکَ! لا یُقَلِّدُهُمْ وَ مِنْ خُشُوعِهِ لا یَلْبِسُ وَ تَواضُعِهِ! قالَ: لا وَاللّهِ لا یُحْسِنُ وَ لا یُجْمِلُ! قُلْتُ: وَجْهِی مِنْ وَجْهِکَ حَرامٌ حَتّیٰ أُخْبِرَهُ بِما قُلْتَ! فَرَجَعْتُ إِلَی ٱلْمَنْصُورِ فَأَخْبَرْتُهُ بِقَوْلِهِ، فَقالَ: أَخْبِرْهُ بِأَنَّهُ فِتْنَةٌ لِلنّاسِ <وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ>»؛ «جناب منصور در بیشتر مواقع پیراهنی سپید و عرقچینی سیاه یا سپید میپوشید و لباس روحانیّت بر تن نمیکرد، پس روزی از محضر آن جناب بیرون آمدم در حالی که مردی از یارانمان به همراه من بود، پس او را خشمگین یافتم، پس به او گفتم: تو را چه میشود؟! گفت: این سیّد عالمان و رئیس مجتهدان است و لباس آنان را بر تن نمیکند!! گفتم: وای بر تو! از آنان تقلید نمیکند و از خشوع و تواضع اوست که آن را بر تن نمیکند! گفت: نه به خدا قسم، کار خوب و زیبایی انجام نمیدهد! گفتم: دیدار من و تو با هم حرام است تا آن گاه که سخن تو را به اطّلاع او برسانم! پس به نزد آن جناب بازگشتم و سخن او را به اطّلاع آن جناب رساندم، پس فرمود: او را خبر بده که آن فتنهای برای مردم است <و لباس تقوا آن بهتر است، آن از آیات خداوند است باشد که آنان متذکّر شوند> (أعراف/ 26)»!
آری، بیگمان لباسی که مسلمانان را به دو دسته تقسیم کرده و یکی را بندهی دیگری ساخته و به سوی سرسپردگی و تقلید کورکورانه از آن سوق داده، فتنهای برای آنان است. لباسی که به بتی برای مسلمانان تبدیل شده و پوششی برای فریب و ابزاری برای استضعاف آنان است، جز فتنهای برای آنان نیست. امّا لباس منصور هاشمی خراسانی، از جنسی دیگر است؛ لباس او، لباس تقواست؛ لباسی که از تار علم و پود عمل بافته شده و از چرک ریا و چروک خودبزرگبینی پاکیزه است؛ لباسی که زیباییاش را از مال و سلاح و شمار او نگرفته؛ چراکه او را مال و سلاح و شماری نیست، بلکه از تجلّی ملکوت و انعکاس دین خالص در راه و روش و آرمان او گرفته و به قدری باصفا و مشعشع است که در پس هزاران حجاب دروغ و تهمت و توهین دشمنانش، نمایان و خیرهکننده است؛ مانند شعلهای فروزان در چراغی تابان که در شیشهای شفّاف قرار دارد و شیشهی شفّاف گویی ستارهای درخشان است که از درخت مبارک زیتون که نه شرقی و نه غربی است مایه گرفته، تا حدّی که نزدیک است روغن آن شعلهور شود بدون اینکه آتشی آن را لمس کند؛ «نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» (نور/ 35).