3.مقدّمات: یقین و ظن؛ ضرورت یقین و عدم کفایت ظن
لطفا پرسش شماره 131 مقدّمات با موضوع «یقین و ظن؛ ضرورت یقین و عدم کفایت ظن» ثبت شده توسط «مجتبی» در تاریخ 21 آذر 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
خداوند در آیهی 46 سورهی بقره، خاشعین را کسانی معرفی میکند که به دیدار پروردگارشان و بازگشت به سوی او ظن دارند. این در حالی است که طبق بیانات حضرت، رسیدن به یقین در دین الزامی است و مطابق آیاتی که مکرّر در کتاب آورده شده است، ظن هیچ جایگاهی در اسلام ندارد.
لطفاً توضیح دهید که جمع میان این دو چگونه میشود؟
با تشکّر از زحمات فراوان شما عزیزان
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
مسلّم است که در
کتاب خداوند تناقض یا سخنی بر خلاف عقل وجود ندارد، ولی متشابهاتی وجود
دارد که برای فهم معانی آنها باید به محکمات کتاب خداوند مراجعه کرد؛
چنانکه فرموده است: «هُوَ
الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُحْکَمَاتٌ هُنَّ
أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی
قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ
الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ ۗ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا
اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ» (آل عمران/ 7)؛ «او
کسی است که کتاب را بر تو نازل کرد، از آن آیاتی محکم هستند که اصل کتاب
شمرده میشوند و آیاتی دیگر متشابهاند، امّا کسانی که در دلهاشان انحرافی
وجود دارد از متشابهات آن به دنبال فتنه و به دنبال تأویل آنها پیروی
میکنند، در حالی که تأویل آنها را جز خداوند و راسخان در علم نمیدانند»؛ چنانکه به عنوان نمونه، در آیهای فرموده است: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَىٰ رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قیامه/ 22 و 23)؛ «چهرههایی در آن روز شکفتهاند؛ به پروردگارشان نظارهگرند»،
ولی این با توجّه به آنکه نظر کردن به خداوند عقلاً ممکن نیست، آیهای
متشابه محسوب میشود و برای فهم معنای آن باید به آیات محکم مراجعه کرد؛
مانند آیهای که فرموده است: «لَا تُدْرِکُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ» (أنعام/ 103)؛ «دیدگان او را درک نمیکنند و او دیدگان را درک میکند و او باریکبین آگاه است»
و از آن فهمیده میشود که مراد از نظر کردن به خداوند، نظر کردن به خود او
نیست، بلکه نظر کردن به نشانههای اوست، یا در آیهای دیگر فرموده است: «وَجَاءَ رَبُّکَ وَالْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا» (فجر/ 22)؛ «و پروردگارت و فرشتگان (در روز قیامت) صف به صف میآیند»،
ولی این با توجّه به آنکه آمدن و رفتن خداوند عقلاً ممکن نیست، آیهای
متشابه محسوب میشود و برای فهم معنای آن باید به آیات محکم مراجعه کرد؛
مانند آیهای که فرموده است: «یَوْمَ
یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ لَا یَنْفَعُ نَفْسًا إِیمَانُهَا لَمْ
تَکُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَانِهَا خَیْرًا ۗ» (أنعام/ 158)؛ «روزی
که برخی نشانههای پروردگارت میآید ایمان کسی به او سود نمیرساند اگر از
پیش ایمان نیاورده یا در ایمان خود خیری کسب نکرده باشد» و از آن
فهمیده میشود که مراد از آمدن خداوند در روز قیامت، آمدن خود او نیست،
بلکه آمدن برخی نشانههای اوست، یا در آیهای دیگر فرموده است: «الرَّحْمَٰنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَىٰ» (طه/ 5)؛ «خداوند بر تخت تکیه کرد»،
ولی این با توجّه به آنکه تکیه کردن خداوند بر تخت عقلاً ممکن نیست،
آیهای متشابه محسوب میشود و برای فهم معنای آن باید به آیات محکم مراجعه
کرد؛ مانند آیهای که فرموده است: «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ» (بقره/ 255)؛ «تخت او آسمانها و زمین را شامل شده است و نگهداری آنها او را به سختی نمیاندازد» و آیهای که فرموده است: «أَلَا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ» (فصّلت/ 54)؛ «آگاه باشید که او به همه چیز احاطه دارد»
و از آن فهمیده میشود که مراد از تخت خداوند، همهی مخلوقات او شامل
آسمانها و زمین است و مراد از تکیه کردن او بر آنها احاطهی او به
آنهاست. به همین ترتیب، آیهای که در آن فرموده است: «الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (بقره/ 46)؛ «کسانی که گمان میبرند پروردگارشان را ملاقات میکنند و آنان به سوی او باز میگردند»، آیهای متشابه محسوب میشود؛ چراکه گمان بردن به آخرت به معنای صرف احتمال آن دادن، بنا بر حکم عقل و بنا بر آیات محکمی مانند «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا ۚ» (یونس/ 36)؛ «هرآینه گمان چیزی را از حق کفایت نمیکند» کافی نیست و از این رو، برای فهم معنای آن باید به آیات محکم مراجعه کرد؛ مانند آیهای که فرموده است: «وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَ» (بقره/ 4)؛ «و کسانی که به آنچه بر تو نازل شد و آنچه پیش از تو نازل شد ایمان میآورند و به آخرت یقین مییابند»
و از آن فهمیده میشود که مراد از گمان بردن به آخرت، صرف احتمال آن دادن
نیست، بل معتقد بودن به آن از روی یقین است که از باب تقابلی با کافران،
گمان بردن به آخرت تعبیر شده است؛ چراکه بیشتر کافران گمان به آخرت
نمیبردند و اظهار میکردند که ما گمان به آخرت نمیبریم؛ چنانکه خداوند
دربارهی آنان فرموده است: «وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْجَعُونَ» (قصص/ 39)؛ «و گمان بردند که آنان به سوی ما باز نمیگردند» و از قول آنان فرموده است: «وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَىٰ رَبِّی لَأَجِدَنَّ خَیْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا» (کهف/ 36)؛ «و گمان نمیبرم که قیامت بر پا شود و اگر (احتمالاً) به سوی پروردگارم باز گردم نیز حتماً بازگشتگاهی بهتر از این خواهم یافت».
بنابراین، خداوند در آیهی مورد اشاره، در مقام بیان آن است که مؤمنان بر
خلاف بیشتر کافران، گمان به آخرت میبرند، نه اینکه به آخرت یقین ندارند؛
چنانکه در جای خود، گمان بردن به آخرت را نیز برای برخی کافران کافی
ندانسته و آنان را به سبب فقدان یقین به آن نکوهش کرده و فرموده است: «وَإِذَا
قِیلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لَا رَیْبَ فِیهَا
قُلْتُمْ مَا نَدْرِی مَا السَّاعَةُ إِنْ نَظُنُّ إِلَّا ظَنًّا وَمَا
نَحْنُ بِمُسْتَیْقِنِینَ» (جاثیه/ 32)؛ «و
چون گفته میشود هرآینه وعدهی خداوند حقّ است و در قیامت شکّی نیست،
میگویید: نمیدانیم که قیامت چیست، تنها از روی ظن گمانی میبریم و یقین
(به آن) پیدا نمیکنیم»؛ همچنانکه به روشنی خواسته و هدف خود را یقین بندگانش به آخرت شمرده و فرموده است: «یُفَصِّلُ الْآیَاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ» (رعد/ 2)؛ «آیات را تفصیل میدهد تا شاید شما به دیدار پروردگارتان یقین کنید»! از اینجا دانسته میشود که خداوند در هیچ
موردی ظن را کافی ندانسته، بلکه در همهی موارد یقین را ضروری دانسته و اگر
در موردی از ظنّ خاشعان به آخرت یاد کرده، از باب طعنه به گردنکشانی بوده
است که ظنّ به آخرت نداشتند و اظهار میکردند که ما ظنّ به آخرت نداریم؛
چنانکه گویی به آنان فرموده باشد: «اگر شما گمانِ به آخرت ندارید، مؤمنان
گمانِ به آن دارند»! بر همین بنیاد است که هیچ یک از مذاهب اسلامی، ظنّ به
آخرت را کافی ندانستهاند، بلکه همهی آنها بر وجوب یقین به آن تأکید
کردهاند؛ چراکه ظن، هر چند از نظر بیشتر آنها در احکام اسلام اعتبار
دارد، از نظر هیچ کدامشان در عقاید اسلام معتبر نیست و به همین دلیل،
برداشت همهی آنها از آیهی مورد اشاره، یقین خاشعان به آخرت بوده است. با این اوصاف، از خداوند مسئلت داریم که
همهی مسلمانان را به نور یقین داخل کند و از ظلمات وهم و شکّ و ظن بیرون
آورد؛ زیرا وهم و شکّ و ظن ظلماتی هستند که برخی بر روی برخی دیگرند و هر
کس خداوند برای او نوری قرار ندهد، برای او نوری نیست.