3.عقاید:شناخت کتاب خداوند؛ تفسیر برخی آیات قرآن
لطفا پرسش شماره 128 عقاید با موضوع «شناخت کتاب خداوند؛ تفسیر برخی آیات قرآن» ثبت شده توسط «علی راضی» در تاریخ 15 آذر 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
تعداد دیگری از سؤالات دوستان تقدیم میگردد:
1 . برخی از مفسران قرآن ذوالقرنین را همان کورش پادشاه بزرگ ایران میدانند. نظر علامه خراسانی در این مورد چیست؟
2 . تفسیر علامه خراسانی در مورد یأجوج و ماجوج چیست؟
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
پاسخ پرسشهای جنابعالی به ترتیب زیر است: 1 . بیشتر کسانی که ذو القرنین در قرآن را
همان کورش پادشاه بزرگ فارس میشمارند، دربارهی او علمی ندارند و تنها از
ظن پیروی میکنند و تنها تخمین میزنند و در پی مصادرهی او به مطلوب
هستند؛ همچنانکه بیشتر منکران این دیدگاه نیز به همین بلیّه گرفتارند و
انگیزههایی نژادپرستانه و ضدّ فارسی دارند، در حالی که موضوعات اسلامی جای
این قبیل بازیها نیست و کشاندن منازعات سیاسی و قومی به قلمرو دین خطرناک
است. از همین روست که عالم بزرگ حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
این مردمان را شایستهی علم نمیشناسد و از نهادن حکمت در دسترس آنان
کراهت دارد؛ چراکه آنان علم را وسیلهی نیل به دنیا میکنند و حکمت را بر
ضدّ حکیم به کار میبرند و در حالی از خرمن فضل او خوشه میچینند که با او
در انکار و ستیزهاند؛ مانند گذشتگانشان که هرگاه در امری فرو میماندند،
به عالم آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم رجوع میکردند و چون نیازشان
را بر میآورد، به انکار و ستیزه با او روی میآوردند. هر چند این
شرارتها و ناسپاسیها، هیچ گاه آن پیشوایان هدایت را از افادهی علم و
افاضهی حکمت باز نداشت و امروز نیز خلف صالح و شاگرد اوّل آنان حضرت علامه
منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را از این کار باز نمیدارد؛ چنانکه
یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: «کُنْتُ
عِنْدَ ٱلْعَبْدِ ٱلصّالِحِ فِی دارِهِ فَوَجَدْتُهُ فارِغاً فَقُلْتُ
لَهُ: جُعِلْتُ فِداکَ أَسْئُلُکَ؟ فَقالَ بِرَأسِهِ: نَعَمْ! فَظَنَنْتُ
أَنَّهُ یُسَبِّحُ فَقُلْتُ: إِنَّ هٰؤُلاءِ یَخْتَلِفُونَ فِی ذِی
ٱلْقَرْنَیْنِ وَ أَنْتَ عالِمُهُمْ وَ سَیِّدُهُمْ فَإِنْ رَأَیْتَ
-جُعِلْتُ فِداکَ- أَنْ تُخْرِجَهُمْ فِیهِ مِنَ ٱلظُّلُماتِ إِلَی
ٱلنُّورِ فَعَلْتَ، فَمَکَثَ حَتّیٰ قَضیٰ سُبْحَتَهُ ثُمَّ قالَ: دَعْنِی
مِنْ هٰؤُلاءِ ٱلسَّفَلَةِ ٱلْمَرَدَةِ ٱلْقائِلینَ عَلَی ٱللّهِ بِما لا
یَعْلَمُونَ! أَلا تَعْلَمُ أَنَّ هٰذَا ٱلْعِلْمَ کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ
ٱلْجَنَّةِ هَبَطَ مِنْها مَعَ آدَمَ عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ ثُمَّ ٱنْتَقَلَ
مِنْهُ إِلَی ٱلنَّبِیِّینَ وَ ٱلصَّدِّیقِینَ وَ ٱلشُّهَداءِ وَ
ٱلصّالِحینَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ حَتّیٰ یَرْجِعَ مَعَ آخِرِهِمْ إِلَی
ٱلْجَنَّةِ؟! أَ فَتُریدُ أَنْ تَجْعَلَ مِثْلَ هٰذَا ٱلْکَنْزِ فِی
أَیْدِی ٱلصِّبْیانِ وَ ٱلْمَجانِینَ وَ ٱلمُدْمِنینَ عَلَی
ٱلْمُخَدِّراتِ؟! لا وَاللّهِ لَیْسَ هٰؤُلاءِ بِمَأمُونِینَ عَلَیْهِ وَ
لا مِنْ أَهْلِهِ وَ إِنَّ فِیهِمْ سارِقینَ یَسْرُقُونَهُ لِیَشْتَرُوا
بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً وَ یَسْتَعِینُوا بِهِ عَلیٰ حُجَجِ ٱللّهِ وَ
أَولِیائِهِ! «فَذَرْهُمْ فِی غَمْرَتِهِمْ حَتَّىٰ حِینٍ»! فَنَدَمْتُ
عَلیٰ مَسْأَلَتِی حَتّیٰ رَأیٰ ذٰلِکَ فِی وَجْهِی، فَقالَ: کانَ
ٱلْیَهُودُ یَجِدُونَ ذَا ٱلْقَرْنَیْنِ عِنْدَهُمْ فِی کِتابِ دانیالَ
عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ فَسَأَلُوا عَنْهُ رَسُولَ ٱللّهِ صَلَّی ٱللّهُ
عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ لِیَعْلَمُوا أَیُوحیٰ إِلَیْهِ أَمْ لا
فَأَوحَی ٱللّهُ إِلَیْهِ: «وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ ۖ قُلْ
سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا»! قُلْتُ: وَ ما کانَ عِنْدَهُمْ فِی
کِتابِ دانِیالَ؟ قالَ: إِنَّ دانِیالَ عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ رَأیٰ فِی
ٱلْمَنامِ کَبَشاً لَهُ قَرْنانِ طَویلانِ أَحَدُهُما أَطْوَلُ مِنَ
ٱلْآخَرَ وَ رَآهُ یَنْطَحُ غَرْباً وَ شَرْقاً وَ شَمالاً مِنْ غَیْرِ
أَنْ یَقْدِرَ حَیَوانٌ عَلىٰ دَفْعِهِ حَتّیٰ عَظُمَ شَأنُهُ،
فَأَخْبَرَهُ جَبْرَئیلُ عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ بِأَنَّ ٱلْکَبَشَ ذَا
ٱلْقَرْنَیْنِ هُوَ مَلِکُ مادِی وَ فارِسَ! قُلْتُ: أَشْهَدُ أَنَّ ٱللّهَ
قَدْ آتاکَ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ! أَ فَأُحَدِّثَهُمْ عَنْکَ
بِهٰذا ٱلْحَدِیثِ؟ قالَ: حَدِّثْهُمْ بِهِ أَرْغَمَ ٱللّهُ أُنُوفَ قَومٍ
مُسْتَکْبِرینَ!»؛ «نزد عبد صالح در خانهی
آن جناب بودم، پس او را در فراغتی یافتم، پس به او گفتم: فدایت شوم، آیا از
تو سؤالی بپرسم؟ پس با اشارهی سر فرمود: آری! پس دریافتم که در حال ذکر
است، پس گفتم: اینان دربارهی ذو القرنین اختلاف میکنند و تو عالم آنان و
سیّد آنان هستی، پس اگر صلاح میبینی -فدایت شوم- که آنان را دربارهی او
از تاریکی به نور بیرون آوری، این کار را بکن! آن جناب درنگی کرد تا ذکرش
را به پایان رساند، سپس فرمود: من را وا گذار از این فرومایگان خودبزرگبین
که بر خداوند چیزهایی میبندند که به آن علمی ندارند! آیا نمیدانی که این
علم گنجی از گنجهای بهشت است که به همراه آدم علیه السّلام از آن فرود
آمد و سپس به پیامبران و صدّیقان و شهیدان و صالحان از فرزندان او انتقال
یافت تا آن گاه که به همراه آخرینشان به بهشت بازگردد؟! آیا پس میخواهی
که چنین گنجی را در دستان کودکان و دیوانگان و افیونیان قرار دهی؟! نه به
خدا سوگند اینان بر آن امین شمرده نمیشوند و از اهل آن نیستند و در میان
آنان دزدانی هستند که آن را به سرقت میبرند تا به بهایی اندک بفروشند و بر
ضدّ حجّتها و اولیاء خداوند به کار گیرند! «پس آنان را در سرگردانیشان
رها کن تا زمانی» (مؤمنون/ 54)! (راوی میگوید:) پس من از پرسش خود پشیمان
شدم تا حدّی که ایشان آن را در چهرهام دید، پس فرمود: یهودیان ذو القرنین
را نزد خود در کتاب دانیال علیه السّلام مییافتند، پس دربارهی او از رسول
خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند تا بدانند که آیا به او وحی
میشود یا نه، پس خداوند به او وحی کرد: «از تو دربارهی ذو القرنین
میپرسند، بگو من بر شما ذکری از او را خواهم خواند» (کهف/ 83)! گفتم: نزد
آنان در کتاب دانیال چه بود؟ فرمود: دانیال علیه السّلام در خواب قوچی را
دید که دو شاخ بلند داشت که یکی از آن دو بلندتر از دیگری بود و او را دید
که به غرب و شرق و شمال شاخ میزند بیآنکه جانوری بتواند جلوی او را بگیرد
تا اینکه کارش بالا گرفت، پس جبرئیل علیه السّلام به او خبر داد که آن قوچ
دارای دو شاخ (ذو القرنین)، پادشاه ماد و فارس است! گفتم: گواهی میدهم که
خداوند به تو حکمت و گفتار فیصله کننده بخشیده است! پس آیا این گفتار را
از تو برای آنان روایت کنم؟ فرمود: برای آنان روایت کن! خداوند بینی گروهی
که استکبار میکنند را به خاک بمالد»! از این گفتار حضرت دانسته میشود که ذو
القرنین همان کورش پادشاه بزرگ فارس بود که حکومت فارس و ماد را با هم
متّحد کرد و سپس در سه جهت غرب، شرق و شمال به لشکرکشی پرداخت و به فتوحات
بسیاری دست یافت؛ چنانکه خداوند در کتاب خود، به این لشکرکشیها و فتوحات
او در جهات سهگانه اشاره فرموده و از روشها و کارهای نیکوی او در هر یک
از آنها خبر داده است. 2 . بر خلاف تفاسیر خرافی و وهمآلود
مفسّران دربارهی یأجوج و مأجوج، تفسیر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی
حفظه الله تعالی دربارهی آنها -با الهام خداوند- همان اندازه بدیع، خارق
العاده و فیصله کننده است که تفسیر آن حضرت دربارهی ذو القرنین؛ چنانکه
یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: «سَمِعْتُهُ
یَقُولُ: إِنَّ رُوحَ ٱلْقُدُسِ نَفَثَ فی رُوعِی أَنَّ یَأجُوجَ وَ
مَأجُوجَ قَبِیلَتانِ مِنْ قَبائِلِ ٱلْمُغُولِ کانُوا یُغارُونَ عَلیٰ
قَومٍ فِی شَمالِ فارِسَ لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً فَٱسْتَعانُوا
عَلَیْهِمْ بِکُورُشَ فَبَنیٰ لَهُمْ بَیْنَ ٱلصَّدَفَیْنِ سَدّاً فَمَا
اسْطَاعُوا أَنْ یَظْهَرُوهُ وَ مَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا حَتّیٰ إِذا
فَتَحَ سَبِیلَهُمْ مَلِکُ خوارَزْمَ فِی ٱلْقَرْنِ ٱلسّابِعِ
فَأَقْبَلُوا کَٱلسَّیْلِ یُفْسِدُونَ فِی ٱلْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ
حَدَبٍ یَنْسِلُونَ! قُلْتُ: وَاللّهِ قُلْتَ قَوْلاً عَظِیماً! قُلْتَ
إِنَّ وَعْدَ ٱللّهِ أَتیٰ فَمَضیٰ؟! قالَ: نَعَمْ، إِنَّ وَعْدَ ٱللّهِ
یَأتِی فَیَمْضِی وَ لٰکِنَّ أَکْثَرَ ٱلنّاسِ لا یَعْلَمُونَ! قُلْتُ:
إِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّ یَأجُوجَ وَ مَأجُوجَ کانُوا قَوْماً مِنَ
ٱلْخَزَرِ أَوْ یَکُونُونَ فِی آخِرِ ٱلزَّمانِ! قالَ: إِنَّ قَوْماً مِنَ
ٱلْخَزَرِ کانُوا مُفْسِدینَ فِی ٱلْأَرْضِ فَشُبِّهُوا بِیَأجُوجَ وَ
مَأجُوجَ لِإِفْسادِهِمْ کَما یُقالُ لِرَجُلٍ شَرِیرٍ إِبْلِیسُ
لِشَرارَتِهِ، فَکُلُّ مُفْسِدِینَ فِی ٱلْأَرْضِ یَأجُوجُ وَ مَأجُوجُ وَ
فِی کُلِّ قَرْنَیْنِ یَأجُوجُ وَ مَأجُوجُ»؛ «شنیدم
آن حضرت میفرماید: هرآینه روح القدس به دلم انداخت که یأجوج و مأجوج دو
قبیله از قبایل مغول بودند که به قومی در شمال فارس (ایران کنونی) که به
سختی میتوانستند زبانی را فهم کنند یورش میبردند، پس آنان از کورش در
برابر آنها کمک خواستند، پس او برای آنان در بین دو کوه سدّی بنا کرد که
آنها نتوانستند از آن بالا روند و نتوانستند از آن نقبی بزنند، تا آن گاه
که پادشاه خوارزم (خوارزمشاه) در قرن هفتم راه آنها را باز کرد، پس مانند
سیل روی آوردند و در زمین فساد انگیختند، در حالی که از هر بلندی سرازیر
میشدند! گفتم: به خدا سوگند گفتار عظیمی گفتی! گفتی که وعدهی خداوند (در
قرآن) آمده و گذشته است؟! فرمود: آری، بیگمان وعدهی خداوند میآید و
میگذرد، در حالی که بیشتر مردم نمیدانند! گفتم: آنها میگویند که یأجوج و
مأجوج قومی از خزر بودند یا قومی در آخر الزّمان خواهند بود! فرمود: قومی
از خزر در زمین فساد میانگیختند، پس به خاطر فسادشان به یأجوج و مأجوج
تشبیه شدند، چنانکه به مردی شرور به خاطر شرارتش ابلیس گفته میشود، پس هر
فساد کنندگانی در زمین یأجوج و مأجوجی هستند و در هر دو قرن یأجوج و مأجوجی
وجود دارد»! خداوند این انسان کامل و عالم بزرگ را برای
ما حفظ فرماید و ما را از یاران و رهروان او قرار دهد و دشمنان بدبخت و
کوردلش را که مصداق بارزی از یأجوج و مأجوج هستند، هدایت کند یا به هلاکت
رساند و چشم بد حسودان را از وجود پاک و مبارکش دور گرداند؛ چراکه بر هر
کاری تواناست و مهربانترین مهربانان است.