5.احکام: احکام مکاسب و مشاغل حرام
لطفا پرسش شماره 96 احکام با موضوع «احکام مکاسب و مشاغل حرام» ثبت شده توسط «علی راضی» در تاریخ 16 آبان 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
آیا یاد گرفتن سحر و جادو به منظور باطل کردن و بی اثر کردن آن و یا استفاده در جهت مشروع (مثلاً ضربه زدن به دشمنان اسلام) جایز است؟پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
همچنانکه آتش با آتش
خاموش نمیشود، جادو با جادو باطل نمیشود، بلکه با دعا به درگاه خداوند و
تلاوت آیات او باطل میشود؛ چنانکه فرموده است: «قَالَ مُوسَىٰ مَا جِئْتُمْ بِهِ السِّحْرُ ۖ إِنَّ اللَّهَ سَیُبْطِلُهُ ۖ» (یونس/ 81)؛ «موسی گفت: چیزی که آوردید جادو است، هرآینه خداوند آن را باطل خواهد کرد».
وانگهی چیزی که به دشمنان اسلام ضربه میزند جادو نیست، بلکه اقامهی
اسلام است و با این وصف، جادوگری مطلقاً جایز نیست، هر چند آگاهی یافتن از
روشهای آن برای پیشگیری از آن یا تمییز آن از معجزه در مواقع ضرورت،
اشکالی ندارد؛ چنانکه خداوند دربارهی هاروت و ماروت فرموده است: «وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّىٰ یَقُولَا إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلَا تَکْفُرْ ۖ» (بقره/ 102)؛ «و (جادو را) به احدی نمیآموختند مگر آن گاه که میگفتند: ما تنها آزمایشی هستیم پس کافر نشو»؛
یعنی از چیزی که فرا میگیری استفاده نکن؛ همچنانکه ارتباط با شیاطین جز
برای خلیفهی خداوند در زمین جایز نیست؛ چنانکه دربارهی سلیمان علیه
السّلام فرموده است: «وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ ۖ» (سبأ/ 12)؛ «و از جن کسانی پیش روی او به اذن پروردگارش کار میکردند» و آشکار شدن آنان برای اولیاء خداوند، ارتباط با آنان شمرده نمیشود؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: «ذُکِرَ
عِنْدَ ٱلْمَنْصُورِ أَحْمَدُ ٱلْحَسَنُ، فَقالَ: أَدْرَکْتُ شَیْطانَهُ
بِمُلْتَقَی ٱلطَّریقَیْنِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَقْتُلَهُ فَهَرَبَ مِنِّی!
أَلا وَاللّهِ لَو قَتَلْتُهُ لَٱرْتاحَ ٱلرَّجُلُ کَأَنَّما نَشِطَ مِنْ
عِقالٍ! قُلْتُ: أَلَهُ شَیْطانٌ جُعِلْتُ فِداکَ؟ قالَ: نَعَمْ وَ یُقالُ
لَهُ ٱلْمَتْکُونُ یَأتیهِ بِکُلِّ صُورَةٍ فَیُغْوِیهِ إِلّا أَنَّهُ لا
یَأتِیهِ بِصُورَةِ ٱلْمَهْدِیِّ»؛ «در نزد
جناب منصور از احمد الحسن یاد شد، پس فرمود: شیطان او را بر سر یک دوراهی
یافتم، پس خواستم که او را بکشم، پس از من فرار کرد! به خدا سوگند اگر او
را میکشتم، مرد راحت میشد چنانکه گویی از بند رها شده است! عرض کردم: آیا
برای او شیطانی هست فدایت شوم؟ فرمود: آری و نام آن متکون است، با هر
چهرهای به نزد او میآید، پس او را میفریبد، جز اینکه با چهرهی مهدی به
نزد او نمیآید»!