3.عقاید: شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ احوال پیامبران و شؤون آنان
لطفا پرسش شماره 93 عقاید با موضوع «شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ احوال پیامبران و شؤون آنان» ثبت شده توسط «علی راضی» در تاریخ 16 آبان 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
1- از ص203 تا ص206 [کتاب «بازگشت به اسلام»] به بحث عصمت پیامبران پرداخته شده است. شیعهی امامیه، پیامبران را از هر نوع خطا و گناه، چه کبیره و چه صغیره، عمداً و یا سهواً، قبل و بعد از پیامبری مصون میداند و موارد اشاره شده در مورد گناه یا طلب استغفار آن بزرگواران را از نوع ترک اولی میداند. نظر ایشان در مورد این عقیده چیست؟
2- در ص205 در مورد حضرت داوود (ع) اشاره شده که با داشتن نود و نه زوجه، از برادرش خواست که یگانه زوجهاش را طلاق دهد تا با او ازدواج کند. سؤالی که پیش میآید این است که چطور میشود که یک پیامبر معصوم از برادر خود چنین درخواستی داشته باشد؟! چه توجیهی برای این کار وجود دارد؟!
در تفاسیر شیعه بدین صورت اشاره نشده، بلکه از امام رضا (ع) نقل شده که حضرت داوود (ع) به دلیل اینکه آن دو نفر از دیوار خانهی ایشان بالا آمده و به سرعت برای قضاوت نزد ایشان آمدند، لذا ایشان دچار اضطراب شده و با اینکه قضاوت درستی انجام داد، ولی به دلیل اضطراب و عدم آرامش اصول قضاوت را رعایت نکردند، یعنی از متّهم بازخواست کرد و از مدّعی سؤال و جوابی نکرد. در نتیجه بعد از اینکه متوجّه این مورد شدند طلب استغفار کردند. همچنین، در تفاسیر شیعه اشاره شده که ازدواج حضرت داوود (ع) با همسر اوریا بعد از اینکه ایشان در جنگ کشته شدند و بعد از اتمام عدّه به دستور خداوند انجام شده و هدف این بود که سنّت غلط رایج آن زمان برچیده شود؛ زیرا در آن زمان به غلط رسم بود که زن شوهر مرده دیگر حق ازدواج ندارد. لطفاً در این مورد بیشتر توضیح دهید.
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
لطفاً به نکات زیر توجه فرمایید:
1 . هیچ کس جز خداوند از هر گونه سهو، خطا و نسیان منزّه نیست و با این وصف، منزّه شمردن پیامبران از آن، غلو شمرده میشود؛ چراکه پیامبران خدایان نیستند، بلکه بشر هستند و بشر هر اندازه مؤمن و صالح باشد، به اقتضای ضعف ذاتی خود، از سهو، خطا و نسیان مصون نیست؛ چنانکه خداوند فرموده است: «قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِنْ نَحْنُ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ» (إبراهیم/ 11)؛ «پیامبرانشان به آنان گفتند: ما جز بشری مانند شما نیستیم» و فرموده است: «وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا» (نساء/ 28)؛ «و انسان ضعیف آفریده شد». از این رو، کتاب خداوند با صراحت از سهو، خطا و نسیان پیامبران خبر داده و پیداست که از این کار مقصودی داشته و آن همانا جلوگیری از تنزیه پیامبران مانند تنزیه خداوند بوده است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَأَلْتُ ٱلْمَنْصُورَ عَنْ عِصْمَةِ ٱلْأَنْبیاءِ وَ ما فِی ٱلْقُرآنِ مِنْ نَفْیِها، فَقالَ: إِنَّ ٱلْقُرآنَ لا یُزَکِّی عَلَی ٱللّهِ أَحَداً فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ وَ لا تُزَکُّوا عَلَی ٱللّهِ أَحَداً»؛ «از منصور دربارهی عصمت پیامبران و آیاتی در قرآن که به نفی آن پرداخته است پرسیدم، پس فرمود: هرآینه قرآن کسی را بر خداوند پاک نشمرده است، پس خودتان را پاک نشمارید و کسی را بر خداوند پاک نشمارید»!
از اینجا دانسته میشود تأویل آیاتی در قرآن که با صراحت از سهو، خطا و نسیان پیامبران خبر داده، از مصادیق بارز تفسیر باطنی و تفسیر به رأی است که با حجّیّت ظواهر قرآن منافات دارد.
البته سهو، خطا و نسیان، معصیت شمرده نمیشود؛ چراکه معصیت، تخلّف از امر و نهی خداوند با قصد و التفات است، در حالی که در سهو، خطا و نسیان، قصد و التفاتی وجود ندارد و از این رو، مؤاخذه در ازای آن شایسته نیست؛ چنانکه فرموده است: «رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِنْ نَسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا ۚ» (بقره/ 286)؛ «پروردگارا! ما را مؤاخذه نکن اگر فراموش کردیم یا خطا کردیم»؛ مانند فراموش کردن کارهای شخصی یا اشتباه کردن در کارهای مباح یا عجله کردن در کارهای جایز یا عاجز شدن از کارهای عادی یا بیخبر ماندن از چیزهای غیر ضروری یا قصور نمودن در کارهای غیر ارادی از قبیل خواب ماندن در اوقات بیداری که در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» (ص204) از باب إحصا یا نمونه ذکر شده است. آری، پیامبران از سهو، خطا و نسیان در دریافت و ابلاغ وحی و نیز بقاء بر آنها در اجرای وحی معصوم هستند؛ چراکه سهو، خطا و نسیان در دریافت و ابلاغ وحی، ناقض غرض خداوند از فرستادن آنهاست؛ چنانکه فرموده است: «سَنُقْرِئُکَ فَلَا تَنْسَىٰ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ» (أعلی/ 6 و 7)؛ «بر تو خواهیم خواند، پس فراموش نمیکنی، مگر چیزی را که خداوند بخواهد» و سهو، خطا و نسیان در اجرای وحی، در نزدیکترین زمان ممکن با یادآوری خداوند برطرف میشود؛ چنانکه فرموده است: «وَإِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَىٰ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» (أنعام/ 68)؛ «و اگر شیطان از یادت برد پس از یادآوری با گروه ستمکاران ننشین» و فرموده است: «وَاذْکُرْ رَبَّکَ إِذَا نَسِیتَ وَقُلْ عَسَىٰ أَنْ یَهْدِیَنِ رَبِّی لِأَقْرَبَ مِنْ هَٰذَا رَشَدًا» (کهف/ 24)؛ «و پروردگارت را چون فراموش کردی به یاد آور و بگو شاید پروردگارم مرا به چیزی نزدیکتر از این به هدایت رهنمون شود» و فرموده است: «قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا» (کهف/ 73)؛ «(موسی) گفت: من را به خاطر چیزی که فراموش کردم مؤاخذه نکن و در کارم بر من سخت نگیر»! از این رو، امکان سهو، خطا و نسیان پیامبران، مانع از اطمینان به آنان در اقوال و افعالشان نمیشود؛ چراکه اگر اقوال و افعالشان ناشی از سهو، خطا و نسیان آنان باشد، قطعاً خود پیش از وقت حاجت از آن خبر میدهند و در صورتی که خود از آن خبر ندهند، اقوال و افعالشان حجّت است.
2- «نعجه» در زبان عرب، از کنایههای شایع برای اشاره به زن بوده است (نگاه کنید به: خلیل بن احمد، العین، ج1، ص222؛ ابن انباری، الزاهر فی معانی کلمات الناس، ص223؛ ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص380؛ نویری، نهایة الأرب فی فنون الأدب، ج14، ص64؛ زبیدی، تاج العروس، ج3، ص501) و با این وصف، ظهور آیه در این معنا قابل انکار نیست و ظاهر قرآن چنانکه در کتاب «بازگشت به اسلام» (ص190) تبیین شده، حجّت است و دست برداشتن از آن با تمسّک به خبر واحد امکان ندارد؛ خصوصاً اگر خبری ضعیف و متناقض مانند خبر مورد اشارهی شما باشد؛ چراکه خبر مورد اشارهی شما، با تکلّفی آشکار و منافی با سبک و سیاق قرآن، در صدد گریز از محذوری برآمده، ولی به محذوری بزرگتر از آن دچار شده است! با توجّه به اینکه صدور حکم پیش از شنیدن دفاعیّات متّهم، ظلمی آشکار و حرام است، در حالی که پیشنهاد طلاق همسر به یک دوست برای نکاح با او پس از پایان عدّهاش، حرام نیست، اگرچه مکروه باشد؛ چراکه طلاق یک زن و نکاح با او پس از پایان عدّهاش، هر دو جایز است و پیشنهاد کاری جایز، حرام شمرده نمیشود؛ خصوصاً با توجّه به اینکه ممکن است داوود علیه السّلام مصلحتی در این کار دیده باشد؛ چراکه در گذشته، نکاح با نظر به برخی مصالح سیاسی از قبیل پیوند با یک قوم یا جلوگیری از یک جنگ یا دست یافتن به یک صلح، خصوصاً در میان حاکمان شایع بوده است، تا حدّی که بعید نیست برخی نکاحهای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز از همین قبیل بوده باشد. از اینجا دانسته میشود که تفاسیر شیعه در این باره، افتادن در چاه از بیم چاله است و تفسیر علامه، در غایت متانت است.
تعلیق شماره: | 1 |
|
تاریخ تعلیق: | 1394/8/22 |
در ارتباط با پاسخ شما دربارهی عصمت پیامبران، سؤالی برای بنده ایجاد شد که سپاسگزار میشوم اگر مثل همیشه با بیان روشن و مستدلّ خود، توضیح بفرمایید: اگر سهو و خطا و نسیان پیامبران در اقوال و افعالشان همیشه ممکن باشد، چگونه میتوان به اقوال و افعالشان اطمینان کرد؟! به علاوه، آیا این با وجوب اطاعت فوری از آنها منافات ندارد؟! چون باید در هر مورد صبر کرد که آنها اگر سهو و خطا و نسیانی دارند اصلاح کنند!
پاسخ به تعلیق: | 1 | تاریخ پاسخ به تعلیق: | 1394/8/22 |
اصل بر صحّت اقوال و افعال پیامبران است و صدور سهو، خطا و نسیان از آنان اتّفاقی نادر و استثنایی است و با این وصف، همهی اقوال و افعال آنان صحیح دانسته میشود مگر قول یا فعلی که خود از عدم صحّت آن خبر دهند؛ چراکه صحّت یا عدم صحّت اقوال و افعال، نوعاً از طریق پیامبران شناخته میشود و اقوال و افعال خود آنان نیز از این قاعده مستثنا نیست. وانگهی در صورتی که قول یا فعلی از آنان ناشی از سهو، خطا و نسیان باشد، قاعدتاً خود پیش از پیروی آن توسّط دیگران، از عدم صحّتش خبر میدهند؛ چراکه تأخیر بیان از محلّ حاجت قبیح است، ولی پیش از محلّ حاجت قبیح شمرده نمیشود و با این وصف، مانعی از اطاعت فوری پیامبران در مواردی که مقتضی اطاعت فوری است، وجود ندارد.