2.مقدّمات: عقل و شرع؛ حجّیّت عقل و مراتب آن
لطفا پرسش شماره 91 مقدّمات با موضوع «عقل و شرع؛ حجّیّت عقل و مراتب آن» ثبت شده توسط «علی راضی» در تاریخ 16 آبان 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
حضرت علامه خراسانی در ص24 کتاب «بازگشت به اسلام» قلب را به همان معنی عقل تفسیر کردهاند. سؤال این است که فرق واژههای قرآنی قلب، عقل، فؤاد و لبّ در چیست؟ چرا قلب را برابر عقل تفسیر کردهاند؟پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
فؤاد، قلب و لب در کتاب خداوند، هر سه به معنای عقل هستند؛ چراکه عقل به معنای قوّهی مدرکه است و در نهاد کسی دو قوّهی مدرکه قرار داده نشده است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ۚ» (أحزاب/ 4) و روشن است که تعدّد عنوان مستلزم تعدّد معنون نیست. آری، ممکن است فؤاد، قلب و لب، نامهایی برای مراتب عقل با لحاظ میزان سلامت آن باشند؛ به این ترتیب که فؤاد حدّ اقل آن، قلب حدّ وسط آن و لب حدّ اکثر آن باشد؛ چراکه خداوند فؤاد را به همهی آدمیان اعم از نیکان و بدان نسبت داده و فرموده است: «وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ» (مؤمنون/ 78)؛ «و او کسی است که برای شما سمع و بصر و فؤاد قرار داد، اندکی از شما شکر میگزارید» و فرموده است: «وَلِتَصْغَىٰ إِلَیْهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» (أنعام/ 113)؛ «و تا فؤاد کسانی که به آخرت ایمان ندارند به آن گرایش یابد» و قلب را به همهی آدمیان اعم از نیکان و بدان نسبت داده، ولی استعمال آن را از بدان نفی کرده و فرموده است: «لَهُمْ قُلُوبٌ لَا یَفْقَهُونَ بِهَا» (أعراف/ 179)؛ «برای آنان قلبهایی است که با آن تفقّه نمیکنند» و فرموده است: «أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِهَا» (حج/ 46)؛ «آیا پس در زمین گردش نکردند تا برایشان قلبهایی باشد که با آن تعقّل کنند؟» و فرموده است: «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَىٰ قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا» (محمّد/ 24)؛ «آیا پس در قرآن تدبّر نمیکنند یا بر قلبهایی قفلهاشان نهاده شده؟!» و لب را به همهی آدمیان نسبت نداده، بلکه تنها برای نیکان شمرده و فرموده است: «وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ» (بقره/ 269)؛ «و جز دارندگان لب پند نمیگیرند» و فرموده است: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ» (زمر/ 18)؛ «کسانی که هر سخنی را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند، آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرده است و آنان همان دارندگان لب هستند»! با این وصف، فؤاد عقلی است که همهی آدمیان از آن برخوردارند و بهره میبرند و قلب عقلی است که همهی آدمیان از آن برخوردارند، ولی بهره نمیبرند و لب عقلی است که همهی آدمیان از آن برخوردار نیستند، بلکه تنها پیروان حق از آن برخوردارند و آن در کتاب خداوند «قلب سلیم» نامیده شده؛ چنانکه فرموده است: «إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» (شعراء/ 89)؛ «مگر کسی که با قلب سلیم به نزد خداوند آید».
تعلیق شماره: | 1 |
|
تاریخ تعلیق: | 1394/8/22 |
در ارتباط با پاسخ شما دربارهی نامهای عقل در قرآن، سؤالی برای بنده ایجاد شد که سپاسگزار میشوم اگر مثل همیشه با بیان روشن و مستدلّ خود، توضیح بفرمایید: منظور از فؤاد یا همان عقلی که همهی آدمیان از آن برخوردارند و بهره میبرند، کدام عقل است؟ اگر همهی آدمیان از این عقل برخوردارند، پس علّت گمراهی بسیاری از آنها چیست؟ وانگهی قلب یا همان عقلی که همه از آن برخوردارند، ولی تنها نیکان از آن بهره میبرند کدام است؟ اگر بدان از این عقل استفاده نمیکنند، پس چگونه از آن برخوردارند؟!
پاسخ به تعلیق: | 1 | تاریخ پاسخ به تعلیق: | 1394/8/22 |
منظور از عقلی که همهی آدمیان از آن برخوردارند و بهره میبرند، عقلی است که با آن از دیوانگان تمایز مییابند و معیشت خود را تدبیر میکنند؛ چراکه همهی آنان قطع نظر از نیکی و بدیشان، از چنین عقلی برخوردارند و بهره میبرند و اگر این گونه نبود، نظام جهان مختل میشد و هرج و مرج زمین را فرا میگرفت و منظور از عقلی که همگان از آن برخوردارند، ولی تنها نیکان از آن بهره میبرند، قوّه و استعداد شناخت حق است که همگان آن را دارند، ولی تنها نیکان آن را به فعلیّت میرسانند و همین مبنای تکلیف آدمیان و حُسن پاداش نیکان و عقاب دیگران است و منظور از عقلی که تنها نیکان از آن برخوردارند، عقلی است که از موانع شناخت حق رهایی یافته و عملاً به شناخت آن رسیده است و از اینجا دانسته میشود که فؤاد، قلب و لب، سه نام برای یک عقل هستند که به سه اعتبار و از سه جهت بر آن اطلاق شدهاند.