2.عقاید:شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ نشانههای ظهور مهدی و فتنههای آخر الزّمان
لطفا پرسش شماره 19 عقاید:شناخت خلیفهی خداوند در زمین با موضوع «نشانههای ظهور مهدی و فتنههای آخر الزّمان» ثبت شده توسط «محسن فلاحنژاد» در تاریخ 2 بهمن 1393 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
در مورد احادیث و روایاتی که در مورد علائم ظهور حضرت مهدی هستند چه نظری دارند؟ آیا همه آنها خرافات هستند؟ یکی از این احادیث از امام صادق است که میفرماید: هر کس مرگ عبدالله را به من خبر دهد ظهور مهدی را به او بشارت میدهم و البته خیلی از افراد منظور از آن را پادشاه فعلی عربستان میدانند. همچنین از پیامبر اکرم روایت است: چون پرچمهای سیاه خراسانی را دیدید به یاری او بشتابید که او شما را به مهدی میرساند. و سایر احادیث که بیشتر در کتب شیعه آمده است. لطفاً ارشاد بفرمایید.
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
قاعده در باب
روایات، حجّیّت روایات متواتر و عدم حجّیّت روایات واحد است، خواه دربارهی
علائم ظهور مهدی علیه السّلام باشند و خواه دربارهی موضوعات دیگر؛ چراکه
روایات متواتر، با توجّه به کثرت راویان و طرق روایی آنها، موجب یقین به
صدور آنها میشوند و یقین، به صورت ذاتی و طبیعی حجّت است، ولی روایات
واحد، از آنجا که راویان و طرق معدودی دارند و عمدتاً توسّط یک راوی و از
یک طریق رسیدهاند، موجب یقین به صدور آنها نمیشوند، بلکه حداکثر موجب
ظنّ به صدور آنها میشوند، در حالی که ظن در اسلام حجّت نیست؛ چنانکه
خداوند با صراحت و تأکید فرموده است: «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا» (یونس/ 36)؛ «هرآینه ظن چیزی را از حق کفایت نمیکند».
از اینجا دانسته میشود روایاتی که
دربارهی علائم ظهور مهدی علیه السّلام رسیدهاند، هرگاه مانند برخی روایات
مورد اشارهی شما، با طرق فراوان و راویان متعدّد رسیده باشند، حجّتاند و
هرگاه با طریقی واحد و راویانی معدود رسیده باشند، حجّت نیستند، مگر آنکه
یقین به صدور آنها به سبب وقوع مضمونشان در مواردی که یقین به وقوع
مضمونشان ممکن است، حاصل شود؛ چراکه وقوع مضمون این روایات به صورت یقینی،
مانند تواتر طرق آنها، موجب یقین به صدور آنها میشود؛ با توجّه به
اینکه مضمون این روایات، خبر از آینده است که جز برای خداوند و پیامبر او
ممکن نیست و با این وصف، وقوع آن، دلیل قطعی بر صدور آن از خداوند و پیامبر
اوست و این از باب «آفتاب آمد دلیل آفتاب» است، هر چند تا پیش از وقوع آن،
یقین به صدور آن وجود نداشته باشد.