5.مقدّمات:علم و جهل؛ وظایف عالمان و اعمال آنان
لطفا پرسش شماره 12 مقدمات: علم و جهل با موضوع «وظایف عالمان و اعمال آنان» ثبت شده توسط «مجتبی حسن دوست» در تاریخ 27 دی 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.متن پرسش:
نظر منصور هاشمی خراسانی دربارهی حضرت امام خمینی چیست؟
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله برای مسلمانان جهان به طور عام و برای عالمان مسلمان به طور خاص احترام قائل است و بیاحترامی به هیچ یک از آنان را روا نمیداند، ولی از میان آنان برای عالمان مسلمانی مانند مرحوم آقای خمینی که در برابر نظام الحاد و استکبار جهانی مقاومت و مبارزه کردهاند احترام بیشتری قائل است و از خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی آنان به مسلمانان ستایش میکند. با این حال، ایشان هیچ یک از این بزرگواران را کامل و بیعیب و نقص نمیشناسد و معتقد است که آنان در کنار خدمات علمی، فرهنگی و سیاسی خود، ممکن است خطاها و اشتباهاتی نیز داشته باشند که توجّه به آنها در کنار خدماتشان ضروری است و بیاحترامی به آنان شمرده نمیشود. با این وصف، توجّه دادن به خطاها و اشتباهات آنان در کتاب «بازگشت به اسلام»، به معنای نادیده گرفتن خدمات آنان نیست، بلکه به معنای توجّه دادن به چیزی است که مورد غفلت مسلمانان قرار گرفته و موجب انحراف آنها از خطّ اسلام خالص و کامل شده است. به عنوان نمونه، یکی از این خطاها و اشتباهات، ترویج فرهنگ تقلید به جای فرهنگ اجتهاد بوده که به کاهش آگاهی دینی مسلمانان و افزایش جهل، دنیاگرایی، تعصّب و خرافهگرایی آنان انجامیده است؛ هر چند فرهنگ اجتهاد نیز به درستی توسّط آنان معرّفی نشده و شکل ارتقا یافتهای از فرهنگ تقلید بوده است. یکی دیگر از این خطاها و اشتباهات، اصرار بر ولایت مطلقهی فقیه بوده که مبنایی در اسلام نداشته و بر پایهی ادلّهی عقلی و شرعی غیر ممکن است؛ با توجّه به اینکه عقل و شرع اطاعت کامل و بیقید و شرط از غیر معصوم هر چند عالم بزرگ و خیرخواهی چون مرحوم آقای خمینی باشد را جایز نمیداند و با هیچ تقریری به سوی حاکمیّت او دعوت نمیکند، بل تنها به سوی حاکمیّت کسی دعوت میکند که خداوند او را با ارادهی خود از هر رجسی پاکیزه ساخته و حاکمیّتش را در هر زمانی ممکن قرار داده است. باری، عدم امکان حاکمیّت چنین کسی که زیربنای مشروعیّت حاکمیّتهای دیگر تلقّی میشود، محض توهّم است؛ چراکه تنها از تقصیر مسلمانان در زمینهسازی برای آن نشأت گرفته و با رفع این تقصیر به سادگی قابل رفع است. البته رفع این تقصیر از طریق حاکمیّتهای دیگر ممکن نیست؛ چراکه مستلزم دور و تناقض است؛ با توجّه به اینکه حاکمیّتهای دیگر، خود معلول این تقصیرند و با این وصف، نمیتوانند علّت رفع آن باشند. وانگهی حاکمیّت مهدی از آن حیث که حاکمیّت است، با حاکمیّتهای دیگر تفاوتی ندارد و با این وصف، اگر ایجاد و حفظ حاکمیّتهای دیگر امکان دارد، ایجاد و حفظ حاکمیّت مهدی نیز ممکن است و اگر ایجاد و حفظ حاکمیّت مهدی ممکن نیست، ایجاد و حفظ حاکمیّتهای دیگر نیز امکان ندارد. این به معنای «بنبست مشروعیّت» برای حاکمیّتهای دیگر است و تنها راه برونرفت آنها از این بنبست، اجابت دعوت منصور هاشمی خراسانی در راستای کنارهگیری تدریجی از قدرت به سود مهدی و آغاز روند انتقال قدرت به آن حضرت است که به طور قطع میتواند زمینهساز ظهور آن حضرت و تحقّق حاکمیّتش باشد؛ چراکه آن حضرت به اقتضای طهارت خود از هر رجس و اشتیاق خود به اقامهی اسلام خالص و کامل، مترصّد ظهور و حاکمیّت است و در صورتی که زمینهی آن با آمادگی واقعی یکی از حاکمان مسلمان به کنارهگیری از قدرت و واگذاردن آن به او فراهم شود، حتماً به این کار اقدام میکند، ولی حقیقت آن است که هیچ یک از حاکمان مسلمان تاکنون این آمادگی را نداشتهاند و حاضر به ترک قدرت شیرین نبودهاند، بلکه با همهی امکانات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود، از حاکمیّت خویش صیانت کردهاند و تحمّل هیچ گونه چشمداشتی به آن از ناحیهی هیچ کس اگرچه مهدی باشد را نداشتهاند. روشن است که حاکمیّت آنان مادام که این گونه به آن چسبیدهاند و برای انتقال آن به مهدی برنامهای نریختهاند، مانع ظهور آن حضرت میشود، در حالی که هرگاه دل از آن برکنند و به صورت واقعی و جدّی مانند انصار در رابطه با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و نه ادّعایی و از روی فریب مانند مأمون عبّاسی در رابطه با علیّ بن موسی الرضا، آن را مصرّانه به آن حضرت پیشکش نمایند، آن حضرت مانند علیّ بن ابی طالب بعد از قتل عثمان، از آنان میپذیرد و به حاکمیّت بر آنان قیام میفرماید و در پرتو این حاکمیّت، زمین را از عدالت پر میکند همان طور که از ظلم پر شده است.
بنابراین، کنارهگیری تدریجی از قدرت به سود مهدی و آغاز روند انتقال قدرت به آن حضرت، میتواند زمینهساز ظهور آن حضرت و تحقّق حاکمیّتش باشد و این فرآیندی است که میتواند در هر یک از کشورهای اسلامی انجام شود؛ زیرا هر یک از آنها میتواند در صورت انجام این فرآیند، به میزبانی برای مهدی و مرکزی برای حاکمیّتش تبدیل شود، ولی طبیعتاً هر کدام که زودتر این فرآیند را طی کند، سبقت گیرندهی در خیر شمرده میشود و افتخارش را از آن خود میکند و امتیازات دنیوی و اخروی فراوانی پس از تحقّق حاکمیّت مهدی به دست میآورد. حضرت منصور هاشمی خراسانی به دلایلی ایران را مناسبترین کشور در حال حاضر برای میزبانی و مرکزیّت مهدی میشناسد و از این رو، دعوت خود را در آنجا بیشتر از سایر کشورهای اسلامی متمرکز نموده و از حاکمان آن متوقّع است که در این زمینه با ایشان همکاری کنند. اولویّت دادن ایشان به این کشور، بیگمان نشانهی حسن ظن و امیدواری بیشتر ایشان به آن و حاکمیّتش شمرده میشود؛ چراکه این کشور و حاکمیّتش بیشترین ایستادگی در برابر کافران و بیشترین حمایت از مسلمانان مظلوم و مستضعف در جهان را دارد و این چیزی نیست که از نظر منصور هاشمی خراسانی و کسی که برای حاکمیّت او زمینهسازی میکند، پنهان بماند. از این رو، ایشان امیدوار است که مردم و حاکمان ایران، بیشترین همکاری را با ایشان انجام دهند و پایگاهی را برای نشر پیامشان به سراسر جهان و زمینهسازی برای ظهور مهدی، در اختیارشان بگذارند؛ کاری که متأسّفانه هنوز انجام نشده است و با توجّه به جوّ مسموم و شدیداً احساسی و امنیّتی حاکم بر این کشور و فقدان پختگی، بصیرت و دوراندیشی کافی در میان حاکمان آن و سکوت، انفعال و کوتاهی شدید در میان عالمانش، زمینهای برای انجامش دیده نمیشود و این ظهور را برای مهدی علیه السلام به غایت دشوار کرده است.
به هر حال، کنارهگیری حاکمان مسلمان از قدرت و انتقال حاکمیّت به مهدی، کاری است که از آن گزیری نیست و دیر یا زود باید انجام شود. از این رو، حضرت منصور هاشمی خراسانی به آنها پیشنهاد میکند که این کار را هر چه زودتر به صورت مسالمتآمیز و تحت اشراف و هدایت ایشان به عنوان ناظری بصیر و بیطرف انجام دهند؛ زیرا آنها خود یک طرف منازعهای هستند که مهدی طرف دیگر آن است و از این حیث، ذینفع و غیر قابل اعتماد شمرده میشوند و نمیتوان به امید اقدام مستقل و داوطلبانهی آنان هزار سال دیگر نشست و دست بر روی دست گذاشت، در حالی که حضرت منصور هاشمی خراسانی نه دارای حاکمیّت است و نه حاکمیّت را میجوید و میپذیرد و از این رو، میتواند به عنوان یک واسطه و هماهنگکننده، نقش محرّک و مؤثّری را در انتقال قدرت به مهدی ایفا نماید. با این وصف، حاکمان مسلمان هرگاه به راستی خواهان حاکمیّت مهدی هستند، باید غرور و تکبّر خود را کنار بگذارند و بدون ترس و نگرانی، از رهنمودهای ایشان در این زمینه به عنوان مشاور، کارشناس و راهنمایی به سوی ظهور استفاده کنند و با توکّل بر خداوند، این راه پرپیچ و خم و پرفراز و نشیب امّا منتهی به سعادت دنیا و آخرت را در پیش گیرند. این دورنمایی است که میتوان برای حاکمیّتهای مسلمان در رابطه با مهدی تصویر کرد و به نظر میرسد که هر دورنمایی جز این، خواب و خیالی بیش نیست.
امید میرود که به برکت نهضت منصور هاشمی خراسانی، دید مسلمانان به مهدی و حاکمیّت او دیدی باز و واقعبینانه شود؛ چراکه ایشان در حال تلاش برای تصحیح نگرش آنان به آن حضرت و خارج کردن ظهور و حاکمیّت او از تاریکی وهم و خیال به روشنایی واقعیّت و عینیّت است و این همان زمینهسازی عملی و نه ادّعایی برای ظهور و حاکمیّت مهدی است که انصافاً و استقرائاً تنها توسّط ایشان انجام میشود و در جایی جز محضر ایشان از آن خبری نیست. خداوند به همهی مسلمانان توفیق درک این معارف عمیق و پیوستن به زمینهسازان راستین ظهور مهدی را ارزانی دارد و آنان را از فریب شیاطین که با بهرهگیری از همهی امکانات خود، برای بازداشتن آنان از این کار واجب و حیاتی تلاش میکنند، حفظ فرماید.