2.عقاید: شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ احوال منصور و زمینهسازی او برای ظهور مهدی
لطفا پرسش شماره 14 عقاید: شناخت خلیفهی خداوند در زمین با موضوع «احوال منصور و زمینهسازی او برای ظهور مهدی» ثبت شده توسط «خسرو کریمی» در تاریخ 30 دی 1394 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
رمز پرچمهای سیاه منصور هاشمی خراسانی چیست؟! مگر نه این که ایشان از مدّعیان دروغین نیست؟! در این صورت استفادهی ایشان از پرچمهای سیاه چه وجهی دارد؟!
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
منصور هاشمی خراسانی از مدّعیان دروغین نیست و از لحاظ اندیشه، گفتمان و عملکرد، هیچ شباهتی به آنان ندارد و این برای کسانی که از علم و انصاف برخوردارند محسوس و مشهود است. با این وصف، رمز استفادهی ایشان از پرچمهای سیاه سه چیز است:
یکم اینکه استفاده از پرچمهای سیاه، سنّت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ چراکه بنا بر اخبار متواتر، رنگ پرچم آن حضرت در جنگها سیاه بوده است و با این وصف، استفادهی منصور هاشمی خراسانی از پرچمهای سیاه در جنگ فرهنگی بزرگی که برای مقابله با جهل و تقلید و اهواء نفسانی و دنیاگرایی و تعصّب و تکبّر و خرافهگرایی در میان مسلمانان و اقامهی اسلام خالص و کامل آغاز کرده، از باب تأسّی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و إحیاء شعائر اسلامی است و کاری نمادین برای اشاره به نهضت «بازگشت به اسلام» شمرده میشود.
دوم اینکه استفاده از پرچمهای سیاه، رسمی رایج در میان عزاداران است و نمادی متعارف برای اعلام مصیبت به شمار میرود و منصور هاشمی خراسانی در مصیبت غیاب مهدی علیه السلام و انحطاط عمیق و گستردهی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مسلمانان عزادار است و از این رو، تا زمان ظهور مهدی علیه السلام و اصلاح امور مسلمانان، از پرچمهای سیاه استفاده میکند تا توجّه همگان را به وجود مصیبتی بزرگ و ضایعهای تأسفبار در جهان جلب نماید.
سوم اینکه استفاده از پرچمهای سیاه، تقابلی آشکار با گروه ظالم و مفسدی موسوم به «داعش» است که به تازگی در غرب جهان اسلام ظهور کرده؛ چراکه این گروه از پرچمهای سیاه استفاده نموده و مدّعی إحیاء خلافت اسلامی است و منصور هاشمی خراسانی با استفاده از پرچمهای سیاه در پرتو بازتعریف خلافت اسلامی و دعوت به سوی خلافت مهدی علیه السلام به جای خلافت داعشی، در صدد مقابله با این انحراف بزرگ و خطرناک از مسیر اسلام خالص و کامل و ایجاد رقابت فرهنگی با آن برآمده است؛ چنانکه خود با اشاره به این گروه در بخشی از کتاب «بازگشت به اسلام» (ص278) فرموده است:
«پس خواستم که از این فتنه پیشگیری کنم و میدان را از چنین کسانی بگیرم؛ بل شنیدم که ندایی به باطل در غرب بلند شده است، پس خواستم که ندایی به حق در شرق بلند شود، تا تنها ندایی به باطل در جهان شنیده نشود، مبادا مسلمانان بر باطل اجتماع کنند و عذاب خداوند بر آنان نازل شود؛ چراکه حکومت تنها برای خداوند است و آن را به هر کس از بندگانش که خواهد، میسپارد و او کسی جز مهدیّ فاطمی را نخواسته که مورد رضای آل محمّد و مورد رضای همهی مسلمانان است».
به این ترتیب، اکنون دو پرچم سیاه در جهان اسلام برافراشته شده است که یکی در غرب به سوی خلافت داعشی دعوت میکند و از همهی امکانات مادّی و تسلیحاتی در سایهی حمایت کفّار و منافقین برخوردار است و به اقتضای خباثت، هر مگسی را از گوشه و کنار جهان جذب میکند و دیگری در شرق به سوی خلافت مهدوی دعوت میکند و در سایهی عداوت کفّار و منافقین از هیچ امکانات مادّی و تسلیحاتی برخوردار نیست و به اقتضای طهارت، برای مگسانی که جهان را پر کردهاند هیچ جذّابیتی ندارد و در اوج غربت و مظلومیّت به تلاشهای علمی و فرهنگی خود برای بیداری مسلمانان و بازگشت آنان به اسلام خالص و کامل ادامه میدهد. البته روشن است مسلمانان میتوانند به هر یک از این دو پرچم که أحق مییابند و با کتاب خداوند و سنّت پیامبر او صلّی الله علیه و آله و سلّم موافقتر تشخیص میدهند، ملحق شوند، ولی تردیدی نیست کسانی که به خباثت ظلم و جنایت مایلاند و در پی طهارت عدل و حکمت نیستند و ثروت و کثرت و تسلیحات را بر علم و حجّت و استضعاف در زمین ترجیح میدهند، هرگز به سوی پرچم شرق نمیآیند، بلکه به سوی پرچم غرب میشتابند؛ زیرا تنها کسانی به سوی پرچم شرق میآیند که دل از دنیا گسستهاند و به آخرت پیوستهاند و از بند جهل و تقلید و اهواء و تعصّب و تکبّر و خرافات رستهاند و آنان بسیار معدود و اندکند. امّا در این برههی پرآشوب، بدبختتر از همه کسانی هستند که به سبب بیماری دل و کوری چشم و سنگینی گوش و گنگی زبان و کوتاهی دستشان، در میان این دو پرچم حیران و سرگشتهاند؛ نه به پرچمهای سیاه غرب میپیوندند تا به دنیا دست یابند و نه به پرچمهای سیاه شرق تا به آخرت، بلکه هر دو را با یک چوب میرانند و از هر یک به بهانهای باز میمانند؛ چنانکه خداوند فرموده است: «مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَىٰ هَٰؤُلَاءِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا» (نساء/ 143)؛ «در میان آن دو سرگشتهاند، نه به سوی این و نه به سوی آن و هر کس را خداوند گمراه کند، برایش راهی نخواهی یافت»! باری اینها هستند که بدبختترین مسلمانانند؛ چراکه دنیا و آخرت را با هم از دست میدهند و این به راستی زیانی آشکار است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةَ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ» (حج/ 10)؛ «دنیا و آخرت را با هم باخت! آن همانا زیان آشکار است»!
این رمز استفادهی منصور هاشمی خراسانی از پرچمهای سیاه است، اما کاش کسانی که همهی همّ خود را معطوف به حواشی نهضت ایشان کردهاند و جز دربارهی مشخّصات ظاهری و رنگ پرچمهای ایشان پرسشی ندارند، به متن پیام مهم و انقلابیشان نیز بپردازند و این اندازه دور از علم، حکمت و فرزانگی نباشند؛ چراکه هرگز نخواهند توانست از جایی این اندازه دور، به آن دست پیدا کنند؛ چنانکه خداوند فرموده است: «وَأَنَّىٰ لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ» (سبأ/ 52)؛ «و چگونه میتوانند از جایی دور به آن دست پیدا کنند؟!». گاه به نظر میرسد که انسان ژرفاندیشی در جهان باقی نمانده و میان منصور هاشمی خراسانی و اهل زمانش از آسمان تا زمین فاصله است و جز او و یاران اندکش کسی یافت نمیشود که مهدی را یاری کند! مگر خداوند به فضل عظیمش برای یاری این امام غریب، گروهی را بیافریند، وگرنه از این یک تن و یاران اندکش در مصاف این تودههای انبوه که برخی بر روی برخی دیگر موج میزنند، کار چندانی برای آن حضرت ساخته نیست! آیا در زیر این آسمان پهناور و بر روی این زمین فراخ، شماری کافی یافت نمیشوند که دعوت منصور هاشمی خراسانی به سوی مهدی را لبّیک گویند و برای یاری آن حضرت دست به کار شوند؟! اگر شماری کافی برای این کار نیستند، چه خوب است که آسمان بر زمین آید یا زمین اهل خود را فرو بلعد؛ چراکه خیری در آدمیان نیست.