12.عقاید: شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ نشانههای ظهور مهدی و فتنههای آخر الزّمان
لطفا پرسش شماره 246 عقاید با موضوع «شناخت خلیفهی خداوند در زمین؛ نشانههای ظهور مهدی و فتنههای آخر الزّمان» ثبت شده توسط «سریر» در تاریخ 6 آبان 1395 و پاسخ دفتر حفظ و نشر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی؛ زمینهساز عملی ظهور مهدی علیه السلام را بخوانید.
متن پرسش:
پاسخ بخش پاسخگویی به پرسشهای دفتر حفظ و نشر آثار منصور هاشمی خراسانی:
پوشیده نیست که خلافت واپسین تیرهی معروف بنی عبّاس در سال 923 قمری توسّط عثمانیان سقوط کرد، ولی روایاتی در باب ملاحم و فتن رسیده است که از خلافت آنان در آخر الزّمان و پیش از ظهور مهدی علیه السّلام حکایت دارد و این در صورت صحّت، میتواند حاکی از آن باشد که تیرهی غیر معروفی از آنان بار دیگر در آخر الزّمان و پیش از ظهور مهدی علیه السّلام به خلافت میرسند؛ همچنانکه میتواند از باب تشبیه آنان به بنی عبّاس با توجّه به شباهتشان با یکدیگر در پرچم، لباس، مکان و شیوهی خلافت باشد؛ زیرا نشانهی آنان بنا بر برخی روایات، ظهور آنان در عراق (مرکز خلافت عبّاسیان) با پرچمهای سیاه بزرگ و جامههای سیاهی شبیه پرچمها و جامههای بنی عبّاس و دعوت آنان به سوی خلافت خویش و خونریزی بسیار مانند بنی عبّاس است و این نشانهای است که هماکنون در داعش دیده میشود و از این رو، بعید نیست که مصداق روایات مذکور همین گروه باشد؛ همچنانکه بنا بر برخی روایات، در پی ظهور این گروه در عراق با پرچمهای سیاه بزرگ و دعوت آنان به سوی خلافت خویش، گروه دیگری در شرق خراسان بزرگ (افغانستان کنونی) با پرچمهای سیاه کوچک (بِرایاتٍ سُودٍ صِغار) ظهور میکنند که به سوی خلافت آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و به سوی مهدی علیه السّلام دعوت میکنند و به رهبرشان «منصور» گفته میشود و به همراهشان شماری از یاران خاصّ مهدی علیه السّلام هستند، بلکه بنا بر برخی روایات، مهدی علیه السّلام خود به همراه آنان است (فَإِنَّ ٱلْمَهْدِیَّ وَ ٱلنَّصْرَ مَعَهُمْ). پس بارها حق را مطالبه میکنند، ولی به آنان داده نمیشود، تا اینکه در نهایت، قیام میکنند و آن گاه حق به آنان داده میشود، ولی نمیپذیرند تا اینکه آن را میگیرند و به مهدی علیه السّلام میرسانند و بنا بر روایات متواتر، شتافتن به سوی آنان و بیعت با آنان اگرچه چهار دست و پا بر روی برف (حَبْواً عَلَی ٱلثِّلْجِ) بر هر مؤمنی واجب است و این نشانهای است که هماکنون در نهضت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دیده میشود و از این رو، بعید نیست که مصداق روایات مذکور همین نهضت مبارک باشد.
به هر حال، در روایات رسیده است که این گروه از اهل خراسان، پس از آنکه در طلب مهدی علیه السّلام خروج میکنند (ثُمَّ یَخْرُجُ أَهْلُ خُراسانَ فِی طَلَبِ ٱلْمَهْدِیِّ) و به زمینهسازی برای حکومت او میپردازند (یُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِیِّ سُلْطانَهُ)، به سوی «بنی عبّاس» در عراق رهسپار میشوند و همزمان با آنان، گروه دیگری در شام به قدرت میرسند که رهبرشان «سفیانی» از بنی امیّه است و احتمالاً به همین دلیل، از «بنی عبّاس» مفسدتر و خونریزترند. پس این گروه نیز از طرف غرب به سوی «بنی عبّاس» در عراق رهسپار میشوند (هٰذا مِنَ ٱلْمَشْرِقِ وَ هٰذا مِنَ ٱلْمَغْرِبِ)، تا اینکه نابودی کامل «بنی عبّاس» به دست این دو گروه هاشمی خراسانی و اموی شامی واقع میشود. بر همین اساس، شاعری در سدههای نخستین اسلامی سروده است: «إِذا ظَهَرَ ٱلْمَنْصُورُ مِنْ آلِ أَحْمَدَ * فَقُلْ لِبَنِی ٱلْعَبّاسِ قُومُوا عَلىٰ رِجْلٍ» (ابن حیّون، شرح الأخبار، ج3، ص403)؛ «هرگاه منصور از آل احمد صلّی الله علیه و آله و سلّم ظهور کرد، به بنی عباس بگو که بر روی یک پا بایستید (یعنی آمادهی سقوط باشید)»!
اینها چیزهایی است که از روایات ملاحم و فتن دانسته میشود، ولی باید توجّه داشت که برخی از این روایات متواتر نیستند و از این رو، نمیتوان در شناخت جزئیّات حوادث به الفاظ و عبارات آنها اتّکا کرد؛ خصوصاً با توجّه به اینکه از یک سو وقوع تصحیف و جابهجایی در الفاظ و عبارات این قبیل روایات، بسیار محتمل و شایع است و از سوی دیگر خداوند فرموده است: «یَمْحُو اللَّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ ۖ وَعِنْدَهُ أُمُّ الْکِتَابِ» (رعد/ 39)؛ «خداوند هر چیزی که بخواهد را محو و اثبات میکند و امّ الکتاب نزد اوست». از این رو، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از دوستداران خود میخواهد که خود را سرگشتهی الفاظ و عبارات این قبیل روایات نکنند، بل تنها به انجام وظیفهی عقلی و شرعی خود که زمینهسازی برای حکومت مهدی علیه السّلام و دعوت به سوی آن حضرت است بپردازند و حوادث آینده را به خداوند واگذار کنند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:
«سَمِعْتُ ٱلْمَنْصُورَ یَقُولُ فِی دُعائِهِ: رَبِّ أَسْأَلُکَ أَنْ تُرِیَنی عُلُوَّ خَلِیفَتِکَ فِی ٱلْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ أَمُوتَ! قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداکَ، أَتَدْعُو بِمِثْلِ هٰذَا ٱلدُّعاءِ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّکَ تَدْفَعُ ٱلرّایَةَ إِلَیْهِ وَ تَکُونُ مَعَهُ فِی جَمِیعِ مَواطِنِهِ؟! قالَ: إِنِّی أَرْجُو أَنْ یَکُونَ ٱلْأَمْرُ کَما وَصَفْتَ وَلٰکِنْ کانَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَیْهِ ٱلسَّلامُ یَقُولُ: مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ قَدْ فَرِغَ مِنَ ٱلْأَمْرِ فَقَدْ کَذَبَ، لِأَنَّ لِلّهِ عَزَّوَجَلَّ ٱلْمَشِیئَةَ فِی خَلْقِهِ، یُحْدِثُ ما یَشاءُ وَ یَفْعَلُ ما یُرِیدُ! ثُمَّ قالَ ٱلْمَنْصُورُ: رَحِمَ ٱللّهُ ٱمْرَءً مِنْکُمْ یَفْعَلُ ما یُؤْمَرُ وَ لا یَخُوضُ مَعَ ٱلْخائِضِینَ»؛ «شنیدم منصور در دعای خود میفرماید: پروردگارا! از تو مسئلت دارم که برتری خلیفهات در زمین را پیش از آنکه بمیرم به من نشان دهی! گفتم: فدای تو شوم، آیا چنین دعایی میکنی، در حالی که میدانی تو پرچم را به آن حضرت میرسانی و در همهی مواطنش به همراه او هستی؟! فرمود: من امیدوارم کار این گونه باشد که تو وصف کردی، ولی ابو جعفر (باقر) علیه السّلام میفرمود: هر کس گمان کند که از کار فراغت یافته است دروغ میگوید؛ چراکه خداوند عزّوجلّ در خلقش مشیئت دارد، هر چیزی که بخواهد را پیش میآورد و هر کاری که بخواهد را انجام میدهد! آن گاه منصور فرمود: خداوند رحمت کند کسی از شما را که چیزی که به آن امر شده است را انجام میدهد و با فرو روندگان (در پیشبینی حوادث آخر الزّمان) فرو نمیرود»!